دریاگرفتگی. دریارونده. رونده در دریا. آنکه در دریا رود. دریاگذار. دریاپیما. از عالم (از قبیل) آتش رو و موکب رو. (آنندراج). سفرکننده در دریا. (ناظم الاطباء). دریانورد: کله خود دریاروان چون حباب بر آراسته خود همه روی آب. ملاعبداﷲهاتفی (از آنندراج)
دریاگرفتگی. دریارونده. رونده در دریا. آنکه در دریا رود. دریاگذار. دریاپیما. از عالم (از قبیل) آتش رو و موکب رو. (آنندراج). سفرکننده در دریا. (ناظم الاطباء). دریانورد: کله خود دریاروان چون حباب بر آراسته خود همه روی آب. ملاعبداﷲهاتفی (از آنندراج)