جدول جو
جدول جو

معنی دراسله - جستجوی لغت در جدول جو

دراسله
(دِ سِ لَ)
دهی است از دهستان ولوپی بخش سوادکوه شهرستان شاهی، واقع در 9هزارگزی جنوب آلاشت. تابستان از آبادی خرمندی چال و کری پی در حدود 500 تن برای تعلیف احشام و زراعت به این ده می آیند و سکنۀ دائم ندارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
دراسله
مرتع و روستایی در شهرستان سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مراسله
تصویر مراسله
نامه، به هم نامه نوشتن، نامه فرستادن
فرهنگ فارسی عمید
(شَ رَ خَ)
نامه و پیغام کردن با هم. (منتهی الارب). با کسی مکاتبت کردن و به یکدیگر پیغام فرستادن. (تاج المصادر بیهقی) (از زوزنی). نامه ها و رسائل با هم رد و بدل کردن. (از متن اللغه). مراسله، پیروی کردن کسی را در کارش. (از ناظم الاطباء) : راسله فی عمله، تابعه، فهو رسیل. (متن اللغه).
- راسله الغناء، باراه فی ارساله، و هو رسیل. (متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(تَ غَذْ ذُ)
دراست. سبق گفتن، درس کتاب کردن. (از منتهی الارب). خواندن کتاب را و به حفظ آن مبادرت کردن. (از اقرب الموارد) ، علم خواندن. (المصادر زوزنی). علم آموختن. (دهار). خواندن علم. (ترجمان القرآن جرجانی) : أن تقولوا انما انزل الکتاب علی طائفتین من قبلنا وان کنا عن دراستهم لغافلین. (قرآن 156/6) ، تا نگویید که کتاب فقط بر دو طایفه پیش از ما فرستاده شد و هرچند از خواندن و مطالعۀ آنان غافل بودیم، کهنه و مندرس کردن جامه را. (از اقرب الموارد). درس. و رجوع به درس شود، آرمیدن با جاریه. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از درابنه
تصویر درابنه
جمع دربان، پارسی تازی گشته دربان ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارادله
تصویر ارادله
بابونه رومی از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دراسه
تصویر دراسه
آموزش دادن آموزاندن، گاییدن، دانایی، پژوهش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درابکه
تصویر درابکه
تنبک از ابزارهای خنیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مراسله
تصویر مراسله
نامه و پیغام کردن با هم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مراسله
تصویر مراسله
((مُ س لِ))
به هم نامه نوشتن، نامه فرستادن، نامه، مکتوب، جمع مراسلات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آراسته
تصویر آراسته
مزین
فرهنگ واژه فارسی سره
خط، رقعه، رقیمه، عریضه، کاغذ، مرقومه، مکتوب، منشور، نامه، نوشته
متضاد: مکالمه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از مراسله
تصویر مراسله
رسالةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از مراسله
تصویر مراسله
Correspondence
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مراسله
تصویر مراسله
correspondance
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مراسله
تصویر مراسله
korespondencja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مراسله
تصویر مراسله
mawasiliano
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از مراسله
تصویر مراسله
correspondência
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مراسله
تصویر مراسله
Korrespondenz
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مراسله
تصویر مراسله
مراسلت
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از مراسله
تصویر مراسله
การติดต่อ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از مراسله
تصویر مراسله
通信
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از مراسله
تصویر مراسله
תִּתוּבוּת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از مراسله
تصویر مراسله
переписка
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مراسله
تصویر مراسله
通信
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از مراسله
تصویر مراسله
서신
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مراسله
تصویر مراسله
yazışma
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از مراسله
تصویر مراسله
চিঠিপত্র
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مراسله
تصویر مراسله
पत्राचार
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مراسله
تصویر مراسله
corrispondenza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مراسله
تصویر مراسله
correspondencia
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مراسله
تصویر مراسله
correspondentie
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مراسله
تصویر مراسله
кореспонденція
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مراسله
تصویر مراسله
korespondensi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی