دهی است از دهستان ولوپی بخش سوادکوه شهرستان شاهی، واقع در 9هزارگزی جنوب آلاشت. تابستان از آبادی خرمندی چال و کری پی در حدود 500 تن برای تعلیف احشام و زراعت به این ده می آیند و سکنۀ دائم ندارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از دهستان ولوپی بخش سوادکوه شهرستان شاهی، واقع در 9هزارگزی جنوب آلاشت. تابستان از آبادی خرمندی چال و کری پی در حدود 500 تن برای تعلیف احشام و زراعت به این ده می آیند و سکنۀ دائم ندارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
نامه و پیغام کردن با هم. (منتهی الارب). با کسی مکاتبت کردن و به یکدیگر پیغام فرستادن. (تاج المصادر بیهقی) (از زوزنی). نامه ها و رسائل با هم رد و بدل کردن. (از متن اللغه). مراسله، پیروی کردن کسی را در کارش. (از ناظم الاطباء) : راسله فی عمله، تابعه، فهو رسیل. (متن اللغه). - راسله الغناء، باراه فی ارساله، و هو رسیل. (متن اللغه)
نامه و پیغام کردن با هم. (منتهی الارب). با کسی مکاتبت کردن و به یکدیگر پیغام فرستادن. (تاج المصادر بیهقی) (از زوزنی). نامه ها و رسائل با هم رد و بدل کردن. (از متن اللغه). مراسله، پیروی کردن کسی را در کارش. (از ناظم الاطباء) : راسله فی عمله، تابعه، فهو رسیل. (متن اللغه). - راسله الغناء، باراه فی ارساله، و هو رسیل. (متن اللغه)
دراست. سبق گفتن، درس کتاب کردن. (از منتهی الارب). خواندن کتاب را و به حفظ آن مبادرت کردن. (از اقرب الموارد) ، علم خواندن. (المصادر زوزنی). علم آموختن. (دهار). خواندن علم. (ترجمان القرآن جرجانی) : أن تقولوا انما انزل الکتاب علی طائفتین من قبلنا وان کنا عن دراستهم لغافلین. (قرآن 156/6) ، تا نگویید که کتاب فقط بر دو طایفه پیش از ما فرستاده شد و هرچند از خواندن و مطالعۀ آنان غافل بودیم، کهنه و مندرس کردن جامه را. (از اقرب الموارد). درس. و رجوع به درس شود، آرمیدن با جاریه. (از منتهی الارب)
دراست. سبق گفتن، درس کتاب کردن. (از منتهی الارب). خواندن کتاب را و به حفظ آن مبادرت کردن. (از اقرب الموارد) ، علم خواندن. (المصادر زوزنی). علم آموختن. (دهار). خواندن علم. (ترجمان القرآن جرجانی) : أن تقولوا انما انزل الکتاب علی طائفتین من قبلنا وان کنا عن دراستهم لغافلین. (قرآن 156/6) ، تا نگویید که کتاب فقط بر دو طایفه پیش از ما فرستاده شد و هرچند از خواندن و مطالعۀ آنان غافل بودیم، کهنه و مندرس کردن جامه را. (از اقرب الموارد). درس. و رجوع به درس شود، آرمیدن با جاریه. (از منتهی الارب)