جدول جو
جدول جو

معنی دراتق - جستجوی لغت در جدول جو

دراتق
دمشقی گوید: او را فرسنک گویند و درخت شفتالو بود و رنگ درخت او زرد بود و بعضی سرخ بود و پوست چوب او هموار بود و نرم و ’آی’ گوید: اغلب عجل مصراعی گفته کمرلغه الفرسنک المهالب و معنی او خوخ گفته است، و شمر گوید: از یکی از زنان قبایل حمیر که بفصاحت مشهور بود از غذای ایشان سؤال کردیم، گفت: میوه ایست در بلاد ما همچنانکه انجیر در بلاد شما و عادت قبیلۀ حمیر آنست که در تعاریف لام را به میم بدل کنند و گویند ام تین و ام عنب بجای التین و العنب. (ترجمه صیدنۀ ابوریحان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از راتق
تصویر راتق
آنکه ادارۀ کاری به دست اوست
فرهنگ فارسی عمید
(دَ دِ)
جمع واژۀ دردق. (منتهی الارب). رجوع به دردق شود
لغت نامه دهخدا
(دَ فِ)
صاحب برهان این صورت را آورده و به آن معنی شفتالو و خوخ داده است و غلط است. اصل دراقن است. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به دراقن شود
لغت نامه دهخدا
(فُ تِ)
معرب فلاته و فراته. (یادداشت بخط مؤلف). در منتهی الارب و اقرب الموارد یافت نشد. رجوع به فراته شود
لغت نامه دهخدا
(دِ)
جمع واژۀ درقه. (منتهی الارب). رجوع به درقه شود
لغت نامه دهخدا
(دَرْ را)
تریاق. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). یکی آن دراقه است. (از اقرب الموارد) ، می. (منتهی الارب). خمر، درختی است میوه دار و میوۀ آن. (از اقرب الموارد). شفتالو. هلو (معمول در سوریه). (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(دُرْ را)
جمع واژۀ دره. (منتهی الارب). مرواریدهای بزرگ. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تِ)
بمعنی بسته کننده. اسم فاعل از رتق که بمعنی بستن است. (غیاث) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از درات
تصویر درات
جمع دره، مروارید ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دراق
تصویر دراق
می، پاد زهر، جمع درقه، سپرها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راتق
تصویر راتق
بسته کننده، کسیکه رخنه و شکافی را ببندد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راتق
تصویر راتق
((تِ))
کسی که پارگی را درست کند، عالم به انجام کار
فرهنگ فارسی معین