جدول جو
جدول جو

معنی دراب - جستجوی لغت در جدول جو

دراب
(دِ)
دهی است از دهستان آغمیون بخش مرکزی شهرستان سراب، واقع در 18هزارگزی شوسۀ سراب به اردبیل. جلگه ای، معتدل و دارای 693 تن سکنه است. آب آن از چشمه و رودخانه و محصول آن غلات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
دراب
(دَرْ را)
دروازه بان. (ملخص اللغات حسن خطیب کرمانی) (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
دراب
(دِ)
جمع واژۀ درب. (منتهی الارب). رجوع به درب شود
لغت نامه دهخدا
دراب
جمع درب، پارسی تازی گشته درها دروازه ها
تصویری از دراب
تصویر دراب
فرهنگ لغت هوشیار
دراب
از روستاهای بین نکا و بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تراب
تصویر تراب
(پسرانه)
خاک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از داراب
تصویر داراب
(پسرانه)
نام پسر بهمن پادشاه کیانی و همای چهرزاد، از شخصیتهای شاهنامه
فرهنگ نامهای ایرانی
(دُ بِ)
شتر سطبر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
حرف مشرقی. (این لغت و معنی و لاتینی آن در یادداشتهای مرحوم دهخدا آمده است بدون شرحی). رجوع به حرف مشرقی شود
لغت نامه دهخدا
(دَ بی ی)
نسبت به دارابجرد. (المعرب جوالیقی ص 154). رجوع به دارابجرد شود
لغت نامه دهخدا
(دَرْ را بَ / بِ)
درابه. تخته ای است که آسیابانان در پیش آب گذارند تا آب بطرف دیگر نرود و آن را دردابه و دررادۀ آسیا نیز گویند. (لغت محلی شوشتر)
لغت نامه دهخدا
(دَ / دُ بَ)
دلیری بر حرب و بر هر کار. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دُ بِ)
ناوناوان و خرامان در رفتار. (منتهی الارب). درامج
لغت نامه دهخدا
درآمدن زمین دشمنان را از بلاد روم
لغت نامه دهخدا
درک کننده، نیک دریابنده دریابنده پیاپی پشت همی کسی که امور را دریابد نیک دریابنده. یا دراک فعال صفت موجود زنده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دراق
تصویر دراق
می، پاد زهر، جمع درقه، سپرها
فرهنگ لغت هوشیار
آب زیادی که محوطه وسیعی را فرا گرفته و باقیانوس راه دارد بحر. یا دریای اخضر اخضر، (تصوف) هستی وجود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دردب
تصویر دردب
زن شبرو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دران
تصویر دران
روباه، جمع درن، ریمناک ها، جامه های کهنه
فرهنگ لغت هوشیار
آوای دهل گلوله ای مرکب از عطریات که آنرا بر دست گیرند و گاه گاه بو کنند شمامه، هر میوه خوشبو، گیاهی است از تیره کدوییان دارای میوه ای کوچک و گرد و خوشبو و زرد رنگ شبیه به گرمک که خطوط سبز یا سفید دارد شمام درداب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دعاب
تصویر دعاب
مزاح کننده، شوخی کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذراب
تصویر ذراب
زهر
فرهنگ لغت هوشیار
نمایشنامه و داستانی که موضوع آن غم انگیز و شادی بخش باشد زشت رفتار، قبیح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دراس
تصویر دراس
گندمکوبی خرمن کوبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درای
تصویر درای
امر بر گفتن، یعنی بگو مخفف دراینده، گوینده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درباب
تصویر درباب
زاغ کبود از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درات
تصویر درات
جمع دره، مروارید ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دراج
تصویر دراج
سخن چین، درج کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دراز
تصویر دراز
طویل طولانی، طولی شکل
فرهنگ لغت هوشیار
ستور رام شتر رام، جمع درب، از ریشه پارسی دروازه ها جمع درب دروازه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درابت
تصویر درابت
دلیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درابه
تصویر درابه
دلیری بر حرب و بر هر کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آراب
تصویر آراب
عضو بدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شراب
تصویر شراب
می
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خراب
تصویر خراب
ویران، نابسامان
فرهنگ واژه فارسی سره