مقاطعه ای از بلاد عرب در حوالی خلیج فارس و این مقاطعه با ’صور’ تجارت می نمود و عاج و آبنوس و قالیچه بدانجا می فرستاد (حزقیال 25:13 و 27:15 و 20) و نسل ددان ابن رعمه بن کوش در آنجاسکونت می داشتند. بعد از انهدام صور نیز همواره در آن نواحی شهری به اسم ددان موجود و معروف به ود و دایرۀ تجارتش وسیع می بود چنانکه بعضی از بضاعت آن را حزقیال نبی مذکور داشته است. اما ددانیان (اشعیا 21:3) یا ددانیم (پیدایش 10:4) همان سکان ددان می باشند. (قاموس کتاب مقدس). و نیز رجوع به دو مادۀ قبل شود دیدان. العلا. واحه ای در قسمت شمالی حجاز، عربستان سعودی، در قدیم پاسگاه اصلی شمالی دولت سبا بود و در اطراف آن کتیبه های فراوان مربوط به تمدن عرب قبل از اسلام کشف شده است. (دایره المعارف فارسی) ارمیا 25:23 و 49:8، مقاطعه ای از بلاد عرب می باشد که در جنوب زمین ادوم واقع و ذریۀ ابن ریقشان بن ابراهیم در آنجا سکونت ورزیدند. (سفر پیدایش 25:3) (قاموس کتاب مقدس). نیز رجوع به ماده قبل شود
مقاطعه ای از بلاد عرب در حوالی خلیج فارس و این مقاطعه با ’صور’ تجارت می نمود و عاج و آبنوس و قالیچه بدانجا می فرستاد (حزقیال 25:13 و 27:15 و 20) و نسل ددان ابن رعمه بن کوش در آنجاسکونت می داشتند. بعد از انهدام صور نیز همواره در آن نواحی شهری به اسم ددان موجود و معروف به ود و دایرۀ تجارتش وسیع می بود چنانکه بعضی از بضاعت آن را حزقیال نبی مذکور داشته است. اما ددانیان (اشعیا 21:3) یا ددانیم (پیدایش 10:4) همان سکان ددان می باشند. (قاموس کتاب مقدس). و نیز رجوع به دو مادۀ قبل شود دَیْدان. العلا. واحه ای در قسمت شمالی حجاز، عربستان سعودی، در قدیم پاسگاه اصلی شمالی دولت سبا بود و در اطراف آن کتیبه های فراوان مربوط به تمدن عرب قبل از اسلام کشف شده است. (دایره المعارف فارسی) ارمیا 25:23 و 49:8، مقاطعه ای از بلاد عرب می باشد که در جنوب زمین ادوم واقع و ذریۀ ابن ریقشان بن ابراهیم در آنجا سکونت ورزیدند. (سفر پیدایش 25:3) (قاموس کتاب مقدس). نیز رجوع به ماده قبل شود
بمعنی زخم، ابن یفنه فنرنی که یکی از جاسوسان دوازده گانه بود که موسی ایشان را به زمین کنعان فرستاد (سفر اعداد 13:6). و از اشخاص مسن که در مصر متولد شده بودند جز کالب و یوشع کسی به زمین کنعان داخل نشد زیرا که ایشان خبر صحیح ازحالت آن مملکت آورده بودند در حالی که سایر رفقای آنها در تغییر و تبدیل خبر نهایت دقت و کوشش را نمودند و دلهای اسرائیلیان را گداخته به حدی که بر سنگسارکردن کالب و یوشع دامن به کمر استوار کردند لکن خداوند قادرالقهار بتوسط عصای تنبیه بلیه تأدیب فرمود و دیگر جاسوسان را نیز هلاک ساخت. (سفر اعداد 13: و 14:) و چون مدت چهل و پنجسال بر این برآمد در حالتی که کالب و یوشع بزمین مقدس درآمدند و اراضی را در میان اسباط تقسیم نموده کالب که در این وقت هشتاد و پنج سال از عمرش گذشته بود درخواست نمود که حصه و بهرۀاو را در میان قریۀ اربع که قلعۀ عناقیان بود قرار دهند درخواست وی به اجابت پیوسته بر عناقیان بتاخت و قریۀ اربع را متصرف گردید، از آن رو به قریۀ سفر که همان دیر است رو آورده و اعلام کرد که هر کس آنجا را مفتوح سازد دخت خود عکسه را به وی خواهم داد بنابراین عتنیئیل شهر را مفتوح ساخته بدان فیض نائل گشت. (یوشع 15، 13-17) و املاک وی به کالب مسمی گردید. (قاموس کتاب مقدس). و نیز رجوع به کالب بن برقا شود
بمعنی زخم، ابن یفنه فنرنی که یکی از جاسوسان دوازده گانه بود که موسی ایشان را به زمین کنعان فرستاد (سفر اعداد 13:6). و از اشخاص مسن که در مصر متولد شده بودند جز کالب و یوشع کسی به زمین کنعان داخل نشد زیرا که ایشان خبر صحیح ازحالت آن مملکت آورده بودند در حالی که سایر رفقای آنها در تغییر و تبدیل خبر نهایت دقت و کوشش را نمودند و دلهای اسرائیلیان را گداخته به حدی که بر سنگسارکردن کالب و یوشع دامن به کمر استوار کردند لکن خداوند قادرالقهار بتوسط عصای تنبیه بلیه تأدیب فرمود و دیگر جاسوسان را نیز هلاک ساخت. (سفر اعداد 13: و 14:) و چون مدت چهل و پنجسال بر این برآمد در حالتی که کالب و یوشع بزمین مقدس درآمدند و اراضی را در میان اسباط تقسیم نموده کالب که در این وقت هشتاد و پنج سال از عمرش گذشته بود درخواست نمود که حصه و بهرۀاو را در میان قریۀ اربع که قلعۀ عناقیان بود قرار دهند درخواست وی به اجابت پیوسته بر عناقیان بتاخت و قریۀ اربع را متصرف گردید، از آن رو به قریۀ سفر که همان دیر است رو آورده و اعلام کرد که هر کس آنجا را مفتوح سازد دخت خود عکسه را به وی خواهم داد بنابراین عتنیئیل شهر را مفتوح ساخته بدان فیض نائل گشت. (یوشع 15، 13-17) و املاک وی به کالب مسمی گردید. (قاموس کتاب مقدس). و نیز رجوع به کالب بن برقا شود
از سر نو. (آنندراج). دوباره و بار دیگر و از نو و از سر نو و باز. (ناظم الاطباء) : اسماعیل خان و سرکردگان مجدداً برای ملاقات شاهزاده رفته... (مجمل التواریخ گلستانه ص 208)
از سر نو. (آنندراج). دوباره و بار دیگر و از نو و از سر نو و باز. (ناظم الاطباء) : اسماعیل خان و سرکردگان مجدداً برای ملاقات شاهزاده رفته... (مجمل التواریخ گلستانه ص 208)