جامۀ سفید یا سیاه. فارسی آن ’تخت دار’. (المعرب) (از اقرب الموارد). جامۀ ’تخت دار’. (منتهی الارب) (آنندراج). چادر سیاه و سفیدی را گویند که بر روی تخت پوشند. و بعضی گویند معرب ’تخت دار’است که جامۀ خواب باشد. (برهان). مأخوذ از ’تخت دار’ فارسی جامۀ سیاه یا سپید که در قدیم تخت پادشاهان را بدان می پوشانیدند. (ناظم الاطباء) ، زر. طلا. (اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
جامۀ سفید یا سیاه. فارسی آن ’تخت دار’. (المعرب) (از اقرب الموارد). جامۀ ’تخت دار’. (منتهی الارب) (آنندراج). چادر سیاه و سفیدی را گویند که بر روی تخت پوشند. و بعضی گویند معرب ’تخت دار’است که جامۀ خواب باشد. (برهان). مأخوذ از ’تخت دار’ فارسی جامۀ سیاه یا سپید که در قدیم تخت پادشاهان را بدان می پوشانیدند. (ناظم الاطباء) ، زر. طلا. (اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
این کلمه در قصیده ای به قافیۀ ’خ’ در بیت ذیل از سوزنی آمده است و آنرا ممکن است وخدخ نیز خواند و اگر در مصراع دوم کلمه ’بار’ باشد شاید دخدخ به معنی شکافته و ترکیده و شکاف برداشته باشد و چون صورت تکریر است بمعنی شکافته شکافته و ترکیده ترکیده باشد و کلمه ’باد’ مصراع دوم همان ’بار’ باشد نه ’باد’ و دخدخ خمیده و خم دو تا معنی می دهد: تو شاد بادی و آزادبهر از چم دهر عدوت باد ز باد عنا و غم دخدخ. سوزنی. هلاک. هالک. صورت دیگر آن در فارسی است دهدک. (یادداشت مؤلف). رجوع به دهدک شود
این کلمه در قصیده ای به قافیۀ ’خ’ در بیت ذیل از سوزنی آمده است و آنرا ممکن است وخدخ نیز خواند و اگر در مصراع دوم کلمه ’بار’ باشد شاید دخدخ به معنی شکافته و ترکیده و شکاف برداشته باشد و چون صورت تکریر است بمعنی شکافته شکافته و ترکیده ترکیده باشد و کلمه ’باد’ مصراع دوم همان ’بار’ باشد نه ’باد’ و دخدخ خمیده و خم دو تا معنی می دهد: تو شاد بادی و آزادبهر از چم دهر عدوت باد ز باد عنا و غم دخدخ. سوزنی. هلاک. هالک. صورت دیگر آن در فارسی است دهدک. (یادداشت مؤلف). رجوع به دهدک شود