جدول جو
جدول جو

معنی دخداخ - جستجوی لغت در جدول جو

دخداخ
(دَ)
دابۀ کوچک. جنبندۀ خرد، شیر. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
دخداخ
(دَ)
نام برادر بشار بن برد است. (منتهی الارب) ، نام پدر خداش تلمیذ مالک است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دُ)
کلمه ای است که بدان مردم را خاموش گردانند و آنرا از کسی بازدارند. رجوع به دخدخ شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
جامۀ سفید یا سیاه. فارسی آن ’تخت دار’. (المعرب) (از اقرب الموارد). جامۀ ’تخت دار’. (منتهی الارب) (آنندراج). چادر سیاه و سفیدی را گویند که بر روی تخت پوشند. و بعضی گویند معرب ’تخت دار’است که جامۀ خواب باشد. (برهان). مأخوذ از ’تخت دار’ فارسی جامۀ سیاه یا سپید که در قدیم تخت پادشاهان را بدان می پوشانیدند. (ناظم الاطباء) ، زر. طلا. (اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دُ دِ)
کوتاه بالا. کوتاه قد: رجل دخادخ، مرد کوتاه قد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دُ دُ)
دخادخ. (منتهی الارب). کوتاه بالا. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دُ دُ)
کلمه ای است که بدان مردم را خاموش گردانند و آنرا از کسی بازدارند. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). دخدوخ. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دَ دَ)
این کلمه در قصیده ای به قافیۀ ’خ’ در بیت ذیل از سوزنی آمده است و آنرا ممکن است وخدخ نیز خواند و اگر در مصراع دوم کلمه ’بار’ باشد شاید دخدخ به معنی شکافته و ترکیده و شکاف برداشته باشد و چون صورت تکریر است بمعنی شکافته شکافته و ترکیده ترکیده باشد و کلمه ’باد’ مصراع دوم همان ’بار’ باشد نه ’باد’ و دخدخ خمیده و خم دو تا معنی می دهد:
تو شاد بادی و آزادبهر از چم دهر
عدوت باد ز باد عنا و غم دخدخ.
سوزنی.
هلاک. هالک. صورت دیگر آن در فارسی است دهدک. (یادداشت مؤلف). رجوع به دهدک شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از دخدار
تصویر دخدار
پارسی تازی گشته تختار تختدار جامه خواب جامه پیسه سیاه و سپید
فرهنگ لغت هوشیار