جدول جو
جدول جو

معنی دخترزن - جستجوی لغت در جدول جو

دخترزن
(دُ تَ رِ زَ)
ربیبه. دختندر. دختراندر. نادختری. فرزند مادینۀ زن از شوی دیگر
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دکترین
تصویر دکترین
نظریه، قضیه ای که برای اثبات صحت آن محتاج به برهان و دلیل باشد، رای، اندیشه، عقیده، تئوری، حدس، گمان
فرهنگ فارسی عمید
(اَ گَ)
ازجای کننده اختر:
نیزه ای اندر بنان اخترکن و جیحون مضا
باره ای در زیر ران هامون بر و گردون سپر.
سنائی
لغت نامه دهخدا
(دُ تَ رِ عَم م)
دختر عمو. فرزند مادینۀ برادر پدر. بنت عم. عم قزی
لغت نامه دهخدا
(دُ تَ رَ)
دخترکی در تداول عوام. دوشیزگی. بکارت. (یادداشت مؤلف). رجوع به دوشیزگی شود
لغت نامه دهخدا
(دُ تَ نَ / نِ)
از جنس دختر. نوع دختر. از دختر. منسوب به دختر. (یادداشت مؤلف). مقابل پسرینه، دختر جوان بسن بلوغ رسیده که قابل شوهر دادن باشد
لغت نامه دهخدا
(دُ)
نظریه. اندیشه. فکر. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(وَ زَ)
یکی از بخشهای شهرستان سبزوار و در باختر آن واقع و محدودست: از شمال به کوه جغتای و زواک و اندقان. از خاور به بخش حومه. از جنوب به خارتوران و دهستان همائی از بخش ششتمد. و از باختر به بخش عباس آباد از شهرستان شاهرود. این بخش از سه دهستان بنام فرنیان، باشتین و گاه تشکیل شده است و 48 آبادی بزرگ و کوچک دارد مجموع نفوس آن 25687 نفرست. کلیۀ قراء بخش در اطراف مسیر شوسۀ مشهد به تهران واقعند قسمتی از آنها در دامنۀ کوه قرار دارند. هوای قرائی که در جنوب شوسه واقعند هر چه بطرف کال شور نزدیک می شوند گرم تر میشود مخصوصاً بواسطۀ همجوار بودن با خارتوران بادهای سوزان شدیدی در جنوب این بخش در جریان است. آب مزروعی کلیه آبادیها در دامنۀ کوه جغتای و اندقان و زواک، چشمه سار و رودخانه و در جنوب بخش از قنوات تأمین میشود. محصول عمده بخش غلات و پنبه و زیره و کنجد و انواع میوه. شغل مردان زراعت و کسب صنایع دستی زنان بافتن پارچه های نخی وکرباس و شال است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
قصبۀ مرکز بخش داورزن شهرستان سبزوارست. این قصبه در باختر شهر سبزوار و سر راه شوسۀ عمومی مشهد به تهران واقع و 650 سکنه دارد. آب آن از رودخانه و محصول آن غلات و میوه و پنبه و کنجد و زیره و شغل اهالی زراعت و کسب و مالداری و قالیچه بافی و راه آنجا اتومبیل روست. بخشداری، ژاندارمری، نمایندگی آمار و دبستان دارد و آسایشگاهی در زمان رضاشاه ساخته شده است که اینک بخشداری در آن سکنی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) ، نام محلی کنار راه شاهرود و نیشابور میان کاهک و سودخر در 600800 گزی تهران
لغت نامه دهخدا
(دَ نَ وَ دی دَ / دِ)
زنی که دختر زاید. صفت زنی که بیشتر دختر زاید. که فرزند ماده بدنیا آرد
لغت نامه دهخدا
تصویری از دخترینه
تصویر دخترینه
دختر جوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخترگی
تصویر دخترگی
دوشیزگی، بکارت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دکترین
تصویر دکترین
عقیده، رای، نظریه، فکر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دکترین
تصویر دکترین
((دُ تُ رِ یْ))
نظریه، فکر، اندیشه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دکترین
تصویر دکترین
عقيدةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از دکترین
تصویر دکترین
Doctrine
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دکترین
تصویر دکترین
doctrine
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از دکترین
تصویر دکترین
доктрина
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دکترین
تصویر دکترین
หลักคำสอน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از دکترین
تصویر دکترین
доктрина
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دکترین
تصویر دکترین
Doktrin
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دکترین
تصویر دکترین
عقیدہ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از دکترین
تصویر دکترین
তত্ত্ব
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از دکترین
تصویر دکترین
mafundisho
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از دکترین
تصویر دکترین
doktryna
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دکترین
تصویر دکترین
교리
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از دکترین
تصویر دکترین
教義
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از دکترین
تصویر دکترین
דוקטרינה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از دکترین
تصویر دکترین
सिद्धांत
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از دکترین
تصویر دکترین
leer
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دکترین
تصویر دکترین
doctrina
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دکترین
تصویر دکترین
dottrina
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دکترین
تصویر دکترین
doutrina
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دکترین
تصویر دکترین
教义
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دکترین
تصویر دکترین
doktrin
دیکشنری فارسی به اندونزیایی