نام جاییست. (منتهی الارب). نام آبیست و به نزدیکی آن آب دیگریست که وشیع گفته می شود و چون آن دو بهم شوند دحرضان نام گیرند و این دو آب میان سعد و قشیر واقعند و به قولی آن سوی دهناء قرار دارند و دو آب عظیم اند مر بنی مالک بن سعد را و دحرضین تثنیه آرند و نیز گفته اند که دحرض آبیست از آن زبرقان ابن بدربن بهدله بن عوف... و وشیع از آن بنی انف الناقه است... (معجم البلدان)
نام جاییست. (منتهی الارب). نام آبیست و به نزدیکی آن آب دیگریست که وشیع گفته می شود و چون آن دو بهم شوند دحرضان نام گیرند و این دو آب میان سعد و قشیر واقعند و به قولی آن سوی دهناء قرار دارند و دو آب عظیم اند مر بنی مالک بن سعد را و دحرضین تثنیه آرند و نیز گفته اند که دحرض آبیست از آن زبرقان ابن بدربن بهدله بن عوف... و وشیع از آن بنی انف الناقه است... (معجم البلدان)
چاهی که کنده شود پس یافته نشود آب آن زیر کنارهای وی پس نیز کنده شودتا چشمۀ آب بر آید، چاه فراخ جوانب. (منتهی الارب) ، چاه کژ. (مهذب الاسماء) ، ناقه که پیش آید شتران را و یکسو شود از آنها. (منتهی الارب)
چاهی که کنده شود پس یافته نشود آب آن زیر کنارهای وی پس نیز کنده شودتا چشمۀ آب بر آید، چاه فراخ جوانب. (منتهی الارب) ، چاه کژ. (مهذب الاسماء) ، ناقه که پیش آید شتران را و یکسو شود از آنها. (منتهی الارب)
گستردن. گسترانیدن. (دهار) (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). کشیدن و پهن کردن: دحوالارض،گستردن و فراخ گردانیدن زمین را خدا، گستردن و برابر گردانیدن باران سنگریزه ها را، آرمیدن و گردآمدن مرد با زن، بزرگ شدن و فروهشته گردیدن شکم. (منتهی الارب) ، یقال للاعب بالجوز. گوز در گو انداختن. (المصادر زوزنی چ بینش ص 81). ابعدی المدی وادحه، اری ارم الجوز. (منتهی الارب) ، دست و پا اندازان رفتن اسب. (منتهی الارب). اندک دست و پا برداشتن اسب در رفتن، یوم دحو الارض، روز پهن شدن زمین از زیر خانه کعبه بر روی آب است و آن روز بیست وپنجم (بیست وششم) ماه ذی القعده است. (یادداشت مؤلف)
گستردن. گسترانیدن. (دهار) (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). کشیدن و پهن کردن: دحوالارض،گستردن و فراخ گردانیدن زمین را خدا، گستردن و برابر گردانیدن باران سنگریزه ها را، آرمیدن و گردآمدن مرد با زن، بزرگ شدن و فروهشته گردیدن شکم. (منتهی الارب) ، یقال للاعب بالجوز. گوز در گو انداختن. (المصادر زوزنی چ بینش ص 81). ابعدی المدی وادحه، اری ارم الجوز. (منتهی الارب) ، دست و پا اندازان رفتن اسب. (منتهی الارب). اندک دست و پا برداشتن اسب در رفتن، یوم دحو الارض، روز پهن شدن زمین از زیر خانه کعبه بر روی آب است و آن روز بیست وپنجم (بیست وششم) ماه ذی القعده است. (یادداشت مؤلف)
کاویدن به پای، تفتیش نمودن در کار. (منتهی الارب) ، لغزیدن. (تاج المصادر بیهقی) (از زوزنی) ، درگشتن آفتاب. (منتهی الارب). بگشتن آفتاب از میان آسمان. (تاج المصادر بیهقی)
کاویدن به پای، تفتیش نمودن در کار. (منتهی الارب) ، لغزیدن. (تاج المصادر بیهقی) (از زوزنی) ، درگشتن آفتاب. (منتهی الارب). بگشتن آفتاب از میان آسمان. (تاج المصادر بیهقی)
اگر بیند آب حوض همی خورد مال یابد از مردی توانگر و عاقبت کارش نیک است و مال یابد به قدر بزرگی حوض. جابر مغربی اصل حوض در خواب علم ودانش است. اگر بیند خویشتن با آب حوض همی شست، دلیل که توفیق یابد و ازگناه و عصیان باز ایستد. اگر دید همه آب حوض فرو برد و آن آب او خوش آمد، دلیل که عمر خود به سلامت گذراند و مالش زیاد شود. اگر اهل علم است علمش زیاد شود. محمد بن سیرین دیدن حوض در خواب بر چهار وجه است. اول: مردم با منفعت. دوم: مردی توانگر. سوم: مال جمع کرده. چهارم: عالمی که از وی علم و نفع حاصل کنند. اگر بیند تن و جامه خود به حوض می شست، دلیل که اهل بیتش توبه کنند وسیرت نیک و راه دین جویند. اگر بیند جامه خود به حوض بشست و پلیدی ازجامه در زیر آب ظاهر گشت، دلیل که به علم کار نکند و به بدی در میان خلق مشهور شود. اگر بیند کنار حوض سبز رسته بود، دلیل که از علم خود منفعت یابد و مردم نیز از علم او منفعت یابند، خاصه که حوض ملک او باشد. اگر بیند حوض ملک او نبود و از آن مسلمین بود زیاده و نقصان آن حوض به علمای آن دیار باز گردد یا به کسی که در آن شهر حاکم بود. اگر بیند آب حوض تیره و تلخ بود، دلیل بر غم و اندوه کند.
اگر بیند آب حوض همی خورد مال یابد از مردی توانگر و عاقبت کارش نیک است و مال یابد به قدر بزرگی حوض. جابر مغربی اصل حوض در خواب علم ودانش است. اگر بیند خویشتن با آب حوض همی شست، دلیل که توفیق یابد و ازگناه و عصیان باز ایستد. اگر دید همه آب حوض فرو برد و آن آب او خوش آمد، دلیل که عمر خود به سلامت گذراند و مالش زیاد شود. اگر اهل علم است علمش زیاد شود. محمد بن سیرین دیدن حوض در خواب بر چهار وجه است. اول: مردم با منفعت. دوم: مردی توانگر. سوم: مال جمع کرده. چهارم: عالمی که از وی علم و نفع حاصل کنند. اگر بیند تن و جامه خود به حوض می شست، دلیل که اهل بیتش توبه کنند وسیرت نیک و راه دین جویند. اگر بیند جامه خود به حوض بشست و پلیدی ازجامه در زیر آب ظاهر گشت، دلیل که به علم کار نکند و به بدی در میان خلق مشهور شود. اگر بیند کنار حوض سبز رسته بود، دلیل که از علم خود منفعت یابد و مردم نیز از علم او منفعت یابند، خاصه که حوض مِلک او باشد. اگر بیند حوض ملک او نبود و از آنِ مسلمین بود زیاده و نقصان آن حوض به علمای آن دیار باز گردد یا به کسی که در آن شهر حاکم بود. اگر بیند آب حوض تیره و تلخ بود، دلیل بر غم و اندوه کند.