- دحو (تَ مُ)
گستردن. گسترانیدن. (دهار) (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). کشیدن و پهن کردن: دحوالارض،گستردن و فراخ گردانیدن زمین را خدا، گستردن و برابر گردانیدن باران سنگریزه ها را، آرمیدن و گردآمدن مرد با زن، بزرگ شدن و فروهشته گردیدن شکم. (منتهی الارب) ، یقال للاعب بالجوز. گوز در گو انداختن. (المصادر زوزنی چ بینش ص 81). ابعدی المدی وادحه، اری ارم الجوز. (منتهی الارب) ، دست و پا اندازان رفتن اسب. (منتهی الارب). اندک دست و پا برداشتن اسب در رفتن، یوم دحو الارض، روز پهن شدن زمین از زیر خانه کعبه بر روی آب است و آن روز بیست وپنجم (بیست وششم) ماه ذی القعده است. (یادداشت مؤلف)
