جدول جو
جدول جو

معنی دحامس - جستجوی لغت در جدول جو

دحامس
(دُ مِ)
رجل دحامس، مرد گندمگون درشت فربه. دحمسان. دحمسانی. (آنندراج) ، شجاع. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
دحامس
(دَ مِ)
شبهای تاریک، سه شب آخر ماه. و آنرا حنادس نیز گویند. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
دحامس
شب بی ماه سر شب پایان هر ماه
تصویری از دحامس
تصویر دحامس
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ مِ)
جمع واژۀ احمس. جایهای سخت و درشت.
لغت نامه دهخدا
(دُ مِ)
سیاه ستبر. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دُ مِ)
درشت خلقت پرگوشت. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دُمِ)
بلا. (منتهی الارب). داهیه. (اقرب الموارد) ، سخت تاریکی. (منتهی الارب). شدید الظلمه. (اقرب الموارد). دلمس. رجوع به دلمس شود
لغت نامه دهخدا
(رُ مِ)
مرد دلاور. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). مرد دلاور و بی باک. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
تاریک. مظلم. تیره: لیل دامس،شب تاریک. (دهار) (منتهی الارب). شبی سخت و تاریک
لغت نامه دهخدا
(دُ / دَ / دِ مَ)
سیاه از هر چیز. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دُ)
از نامهای زنانست. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
خانه پر از اهل آن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دَحْ حا / دُ حا)
کرمی است زردرنگ که در جایهای نرم و نمناک مغاکها سازد و طفلان آن را جهت شکار گنجشکان در دامها می بندند. ج، دحاحیس. (منتهی الارب). جنبنده ای که در ریگ پنهان شود. ج، دحاحیس. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دلامس
تصویر دلامس
تاریکی ژرف، سختی پتیاره (بلا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دامس
تصویر دامس
تاریک، مظلم، شب تار
فرهنگ لغت هوشیار