جدول جو
جدول جو

معنی دحادح - جستجوی لغت در جدول جو

دحادح
(دَ دِ)
کوتاه بالا. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
دحادح
(دَ دِ)
حصنی و قلعه ای است از توابع و اعمال صنعاء یمن. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَ دِ)
جمع واژۀ دردح. رجوع به دردح شود
لغت نامه دهخدا
(دِ حِ دِ)
داب-ّه ای است کوچک، بازی است مر طفلان عرب را و آن چنان باشد که می گویند این کلمه را پس هر که خطا کند یکپای برداشته جهان جهان راه رود هفت بار. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
کوتاه بالا. (منتهی الارب). کوتاه بالا نیست چنان که منتهی الارب می نویسد بلکه به معنی ربعه است، یعنی میانه بالا. بگفتۀ واقدی: کان ابی بن کعب رجلا دحداحا لیس بالطویل ولا بالقصیر و رجوع به ربعه شود. (یادداشت مؤلف). کوته. خرد. مردم کوتاه پهن بسیارگوشت. ج، دحادح. (مهذب الاسماء). دحادح. دحیدحه. دحداحه. دحدح. دودح. دحدحه. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
الشیخ اسکندر، از بزرگان مشایخ دحداحیه است به لبنان سالی چند منشی و ترجمان محکمۀ تجارت بیروت بود و هم در بیروت درگذشت و کتبی دارد. (معجم المطبوعات)
(الشیخ سلیم خطار) او راست: حیاهالدین و التمدن (1896 م) و نابلیون الاول و المقابله بینه و بین اعظم مشاهیر الرجال (1898 م). (معجم المطبوعات)
لغت نامه دهخدا
(دَ دَ)
یقال للمقر ’دح دح’ و دح دح (دحن دحن) ای اقررت فاسکت. (منتهی الارب). هرگاه خواهند که کسی را از حرف زدن و تکلم بازدارند این کلمات را استعمال نمایند. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از درادح
تصویر درادح
جمع دردح، آزمندان، گنده پیران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دحداح
تصویر دحداح
سوسن سفید
فرهنگ لغت هوشیار