داب-ّه ای است کوچک، بازی است مر طفلان عرب را و آن چنان باشد که می گویند این کلمه را پس هر که خطا کند یکپای برداشته جهان جهان راه رود هفت بار. (منتهی الارب)
داب-ّه ای است کوچک، بازی است مر طفلان عرب را و آن چنان باشد که می گویند این کلمه را پس هر که خطا کند یکپای برداشته جهان جهان راه رود هفت بار. (منتهی الارب)
کوتاه بالا. (منتهی الارب). کوتاه بالا نیست چنان که منتهی الارب می نویسد بلکه به معنی ربعه است، یعنی میانه بالا. بگفتۀ واقدی: کان ابی بن کعب رجلا دحداحا لیس بالطویل ولا بالقصیر و رجوع به ربعه شود. (یادداشت مؤلف). کوته. خرد. مردم کوتاه پهن بسیارگوشت. ج، دحادح. (مهذب الاسماء). دحادح. دحیدحه. دحداحه. دحدح. دودح. دحدحه. (آنندراج)
کوتاه بالا. (منتهی الارب). کوتاه بالا نیست چنان که منتهی الارب می نویسد بلکه به معنی رَبَعَه است، یعنی میانه بالا. بگفتۀ واقدی: کان ابی بن کعب رجلا دحداحا لیس بالطویل ولا بالقصیر و رجوع به ربعه شود. (یادداشت مؤلف). کوته. خرد. مردم کوتاه پهن بسیارگوشت. ج، دَحادِح. (مهذب الاسماء). دُحادَح. دحیدحه. دحداحه. دحدح. دودح. دحدحه. (آنندراج)
الشیخ اسکندر، از بزرگان مشایخ دحداحیه است به لبنان سالی چند منشی و ترجمان محکمۀ تجارت بیروت بود و هم در بیروت درگذشت و کتبی دارد. (معجم المطبوعات) (الشیخ سلیم خطار) او راست: حیاهالدین و التمدن (1896 م) و نابلیون الاول و المقابله بینه و بین اعظم مشاهیر الرجال (1898 م). (معجم المطبوعات)
الشیخ اسکندر، از بزرگان مشایخ دحداحیه است به لبنان سالی چند منشی و ترجمان محکمۀ تجارت بیروت بود و هم در بیروت درگذشت و کتبی دارد. (معجم المطبوعات) (الشیخ سلیم خطار) او راست: حیاهالدین و التمدن (1896 م) و نابلیون الاول و المقابله بینه و بین اعظم مشاهیر الرجال (1898 م). (معجم المطبوعات)
یقال للمقر ’دح دح’ و دح دح (دحن دحن) ای اقررت فاسکت. (منتهی الارب). هرگاه خواهند که کسی را از حرف زدن و تکلم بازدارند این کلمات را استعمال نمایند. (آنندراج)
یقال للمقر ’دِح دِح’ و دح دح (دحِن دحِن) ای اقررت فاسکت. (منتهی الارب). هرگاه خواهند که کسی را از حرف زدن و تکلم بازدارند این کلمات را استعمال نمایند. (آنندراج)