گیاهی با ساقۀ بلند و مجوف که روی زمین می خوابد، برگ های شبیه برگ بادام، گل های زرد رنگ، ریشۀ گره دار و به شکل عقرب و طعم تلخ که در طب به کار می رود، درونک عقربی، درونک، درونه
گیاهی با ساقۀ بلند و مجوف که روی زمین می خوابد، برگ های شبیه برگ بادام، گل های زرد رنگ، ریشۀ گره دار و به شکل عقرب و طعم تلخ که در طب به کار می رود، درونک عقربی، دَرونَک، دَرونه
معرب درونک است و آن دوائی باشد بشکل عقرب و بسبب آن درونج عقربی خوانندش و گزیدگی جانوران را نافع است. (از برهان) (از آنندراج). صاحب منهاج گوید: دو نوع است فارسی و رومی بود و هر دو را درونج عقربی خوانند از بهر آنکه بشکل عقرب بود. صاحب جامع گوید: در کوهستان شام و اندلس بسیار باشد و گویندگزندگی جانوران زهردار را نافع بود. (از اختیارات بدیعی). به لغت فارسی بیخی است عقربی شکل خاکستری رنگ گره دار و عدد گره او زیاده از دو سه نمی باشد و با اندک تلخی و خوشبوی و با صلابت و اندرونش سفید و برگ گیاه او شبیه به برگ بادام و مایل به زردی و بر زمین فرش می شود، و مستعمل از او بیخ است و قوتش تا ده سال باقی است. و جهت خفقان و رفع طاعون و گزیدن عقرب و رتیلا و تقویت هاضمه نافع است. (از تحفۀ حکیم مؤمن). گیاهی از تیره مرکبان و از نوع دورونیکوم (این لاتینی از لفظ درونج مأخوذ است). درونج عقربی دارای گلهای مرکب زرد و ریشه و برگ آن دارای مادۀ سمی است و بر ضد زهر عقرب بکار میرود. (از دائره المعارف فارسی). درونه. (نزهه القلوب). عقیربه. (یادداشت مرحوم دهخدا). درونج عقربی
معرب درونک است و آن دوائی باشد بشکل عقرب و بسبب آن درونج عقربی خوانندش و گزیدگی جانوران را نافع است. (از برهان) (از آنندراج). صاحب منهاج گوید: دو نوع است فارسی و رومی بود و هر دو را درونج عقربی خوانند از بهر آنکه بشکل عقرب بود. صاحب جامع گوید: در کوهستان شام و اندلس بسیار باشد و گویندگزندگی جانوران زهردار را نافع بود. (از اختیارات بدیعی). به لغت فارسی بیخی است عقربی شکل خاکستری رنگ گره دار و عدد گره او زیاده از دو سه نمی باشد و با اندک تلخی و خوشبوی و با صلابت و اندرونش سفید و برگ گیاه او شبیه به برگ بادام و مایل به زردی و بر زمین فرش می شود، و مستعمل از او بیخ است و قوتش تا ده سال باقی است. و جهت خفقان و رفع طاعون و گزیدن عقرب و رتیلا و تقویت هاضمه نافع است. (از تحفۀ حکیم مؤمن). گیاهی از تیره مرکبان و از نوع دورونیکوم (این لاتینی از لفظ درونج مأخوذ است). درونج عقربی دارای گلهای مرکب زرد و ریشه و برگ آن دارای مادۀ سمی است و بر ضد زهر عقرب بکار میرود. (از دائره المعارف فارسی). درونه. (نزهه القلوب). عُقَیرَبَه. (یادداشت مرحوم دهخدا). درونج عقربی
بجایی مقیم شدن. (زوزنی). مقیم شدن. (تاج المصادر بیهقی). مقیم گردیدن در جایی. (از منتهی الارب). بایستادن، الفت و انس گرفتن کبوتر و همچنین گوسپند. (از منتهی الارب) ، فروپوشیدن ابر آسمان را. (از منتهی الارب). تاریک شدن روز از ابر. (تاج المصادر بیهقی) ، برآمدن دود. (تاج المصادر بیهقی)
بجایی مقیم شدن. (زوزنی). مقیم شدن. (تاج المصادر بیهقی). مقیم گردیدن در جایی. (از منتهی الارب). بایستادن، الفت و انس گرفتن کبوتر و همچنین گوسپند. (از منتهی الارب) ، فروپوشیدن ابر آسمان را. (از منتهی الارب). تاریک شدن روز از ابر. (تاج المصادر بیهقی) ، برآمدن دود. (تاج المصادر بیهقی)
ریگزاریست متصل به علم السعد که دو کوهند از دومه بر یک روزه راه و خودریگ به دو روزه راه امتداد دارد و بحدود تیماء است و بگفتۀ غوری در بلاد کلب واقعست. (معجم البلدان)
ریگزاریست متصل به علم السعد که دو کوهند از دومه بر یک روزه راه و خودریگ به دو روزه راه امتداد دارد و بحدود تیماء است و بگفتۀ غوری در بلاد کلب واقعست. (معجم البلدان)
پارسی تازی گشته درونک درونه از گیاهان گیاهی است دارای ساقه بلند و مجوف که بر زمین میخوابد. برگهای آن شبیه بادام و گلهایش زرد است و ریشه اش گره دار و بهیئت عقرب و طعمش تلخ است و در پزشکی مصرف دارد
پارسی تازی گشته درونک درونه از گیاهان گیاهی است دارای ساقه بلند و مجوف که بر زمین میخوابد. برگهای آن شبیه بادام و گلهایش زرد است و ریشه اش گره دار و بهیئت عقرب و طعمش تلخ است و در پزشکی مصرف دارد