جدول جو
جدول جو

معنی دجوجی - جستجوی لغت در جدول جو

دجوجی
(دَجی ی)
سخت سیاه. (مهذب الاسماء). یقال: شعر دجوجی، ولیل دجوجی، موی سیاه و شب تاریک. (از مهذب الاسماء) ، تاریک: لیل دجوجی، شب سخت تاریک. بعیردجوجی، سخت سیاه و کذلک شعر دجوجی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
دجوجی
(دَ جا)
موضعی است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
دجوجی
شب تار، شتر سیاه
تصویری از دجوجی
تصویر دجوجی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَ جی یَ)
سخت سیاه: ناقه دجوجیه، شتر سخت سیاه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(خَ جَ جا)
مرد درازپای. (از منتهی الارب) (آنندراج) (متن اللغه) (مهذب الاسماء). خجوجاه رجوع به ’خجوجاء’ و ’خجوجاه’ در این لغتنامه شود، مرد درازبالا و کلان استخوان. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از متن اللغه). خجوجاه. رجوع به ’خجوجاء’ و ’خجوجاه’ در این لغتنامه شود، مرد قوی که گاهی جبان است. (از منتهی الارب). خجوجاء. رجوع به خجوجاء و خجوجاه در این لغتنامه شود
لغت نامه دهخدا
(دُجی ی)
اسود دجاجی، نیک سیاه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دُ جی ی)
این انتساب اشتغال به عمل دجاج یعنی مرغ خانگی می رساند. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
الشیخ، یوسف احمد نصر (متولد سال 1287 هجری قمری). او راست: 1- الجواب المنیف فی الردعلی مدعی التحریف فی الکتاب الشریف. (1331 هجری قمری 1913/ میلادی). 2- رسائل السلام و رسل الاسلام و بذیله رسالهاخری. و سلسله مقالات له ایضاً. (معجم المطبوعات)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
تاریک: لیله دجوج، مظلمه. (معجم البلدان ذیل دجوج)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
ریگزاریست متصل به علم السعد که دو کوهند از دومه بر یک روزه راه و خودریگ به دو روزه راه امتداد دارد و بحدود تیماء است و بگفتۀ غوری در بلاد کلب واقعست. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(دُ وِ)
دهی است از دهستان آتابای بخش پهلوی دژ شهرستان گنبد قابوس. در 27 هزارگزی شمال خاوری پهلوی دژ، دارای 1000 سکنه. آب آن از چاه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
وستاری ستهندگی لجاج لجاجت ستهندگی: امیر ماضی (سلطان محمود) چنانکه لجوجی و ضجرت وی بود یک روز گفت
فرهنگ لغت هوشیار