جدول جو
جدول جو

معنی دجر - جستجوی لغت در جدول جو

دجر
(دُ)
چیزی که در بن آن آهن سوراخ دار باشد و در آن گندم اندازند وقت کاشتن تا به زمین نریزد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
دجر
(دَ جِ)
حیران، مبتلی در هرج، مست. نشاطی. فیرنده. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
دجر
(دَ جِ)
لوبیا
لغت نامه دهخدا
دجر
(دَ / دُ / دِ)
لوبیا. (منتهی الارب) (دهار) (بحر الجواهر). اسم نبطی لوبیاست. (تحفه حکم مؤمن). لوبیاء معرب است. (مهذب الاسماء) (المعرب جوالیقی ص 300) ، چوب که بر آهن کشاورزی استوار کنند. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
دجر
(تَ عَهَْ هَُ)
حیران شدن، در آشوب و فتنه افتادن، مست شدن. نشاطی شدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
دجر
(دُ جُ)
لوبیای. (منتهی الارب). دجر
لغت نامه دهخدا
دجر
حیران شدن
تصویری از دجر
تصویر دجر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَ)
حیران. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب) ، مبتلی در هرج. (منتهی الارب) ، مست. (منتهی الارب). نشاطی. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء). فیرنده. (منتهی الارب). ج، دجاری. دجری. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دَ را)
جمع واژۀ دجران. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دَ جِ)
شهرکی به صعید ادنی حصاری دارد و در غربی نیل واقع است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
چوب منصوب وادیج. (آنندراج). الخشب المنصوب فی الارض للتعریش. (منتهی الارب). داربست چفته بندی
لغت نامه دهخدا
تصویری از دهر
تصویر دهر
روزگار دراز، زمانی که نهایت نداشته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیر
تصویر دیر
مدتی بسیار پس از وقت موعود، مدت متمادی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آجر
تصویر آجر
خشت پخته، آجور صورتی از هاجر، نام مادر حضرت اسماعیل (ع)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دور
تصویر دور
فاصله زیاد، چیزی که نزدیک بما نیست، ضد نزدیک
فرهنگ لغت هوشیار
منع، از کاری باز کردن، نهی، دلالت بر انتهار، از کاری باز داشتن، نهی کردن کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثجر
تصویر ثجر
هم آوای نهر ستبر، پهناور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جدر
تصویر جدر
دیوار دیوار، جمع جدران، جمع جدار دیوارها، جمع جدار دیوارها
فرهنگ لغت هوشیار
بازداشتن، منع کردن، کسی را از تصرف در اموال خود از طرف قاضی یا دادگاه کنار، دامان، آغوش پناه کنار، دامان، آغوش پناه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دفر
تصویر دفر
گندیدگی، بد بویی، سختی، پتیار (بلا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دگر
تصویر دگر
مخفف دیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درج
تصویر درج
آنچه در آن نوشته شود، نامه، نوشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دقر
تصویر دقر
مرغزار پر گیاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دمر
تصویر دمر
بی سود مرد روی سینه و شکم دراز کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دسر
تصویر دسر
میوه یا شیرینی یا چیز دیگر که بعد از غذا بیاورند
فرهنگ لغت هوشیار
جمع در، مرواریدها، مهایک ها بلورها جمع در درها مرواریدها. یا درر دراری مرواریدهای درخشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ددر
تصویر ددر
کوچه و بازار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خجر
تصویر خجر
بد بوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آجر
تصویر آجر
آژیانه، آگور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دور
تصویر دور
گرد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دار
تصویر دار
آغاج
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دور
تصویر دور
بعید
فرهنگ واژه فارسی سره
چلاندن
فرهنگ گویش مازندرانی
چکیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
چکیدن
فرهنگ گویش مازندرانی