جدول جو
جدول جو

معنی دجدجه - جستجوی لغت در جدول جو

دجدجه
(تَعْ عَ)
مرغ خانگی را خواندن. (زوزنی). توتو کردن. خواندن دجاجه را به لفظ دج دج . (منتهی الارب) ، تاریک شدن شب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دجاجه
تصویر دجاجه
مرغ خانگی، گروهۀ ریسمان، عیال، در علم نجوم یکی از صورت های فلکی شمالی که از باشکوه ترین صور فلکی است، ماکیان، صلیب شمالی
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
مهر آوردن شتر ماده بچۀخود را، با هم یکی شدن و پشتی کردن دوکس در دوستی. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(دِ جَ)
رجوع به دجاجه شود
لغت نامه دهخدا
(دُ جَ)
رجوع به دجاجه شود
لغت نامه دهخدا
(دُ جَ)
الدجاجه، در جنوب صورت شلیاق. و ستارۀروشن آن ذنب الدجاجه است نام صورتی از صور فلکیه از ناحیۀ شمالی و آن را برصورت ماکیانی توهم کرده اند و آن هفده کوکبست و خارج صورت دو کوکب و از جملۀ کواکب این صورت ذنب الدجاجهاست و آن کوکبی است روشن از قدر دوم و او را نیز ردف خوانند. (از جهان دانش). هفده کوکب است و خارج صورت دو کوکب و از کواکب او ذنب الدجاجه است از قدر دوم و این ذنب الدجاجه را ردف نیز گویند. ماکیان فلک. اوزالعراقی. صلیب. نام صورت دوازدهم از صور شمالی فلکی قدماء. او را فوارس نیز گویند و از کواکب آن ردف است و آن در ذنب دجاجه است. (مفاتیح العلوم). صورتی از صورتهای واقع در مجره به سمت شرقی شلیاق و آن به صورت مرغی توهم شده و ستارۀ ذنب الدجاجه و کواکب منقار و صدر و فوارس در این مجموعه است و آنرا اوزالعراقی و ماکیان فلک نیز خوانند. صورت فلکی شمالی نزدیک لورا (چنگ) که در مسیر کهکشان و موازی آن قرار دارد و بشکل قویی در حال پرواز بنظر می رسد. ماکیان. الطائر. یکی از جالبترین صور فلکی نیمکرۀ شمالی که ستاره های آن صلیب بزرگ (صلیب شمالی) در کهکشان تشکیل می دهند مشتمل بر بیش از پنجاه ستاره است که با چشم غیرمسلح مرئی هستند. درخشان ترین آنها ’آلفای دجاجه’ موسوم است به ذنب الدجاجه. صورت دجاجه مشتمل بر چندین ستارۀ مزدوج یا بتا است. از آن جمله است ستارۀ ’61 دجاجه’که نخستین ستاره ای است که فاصله اش از زمین ’11 سال نوری’ اندازه گیری شده است. (دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
(دَ جَ)
یکی دجاج. یک ماکیان. مرغ. یک مرغ خانگی. یک ماکیان یا خروس و تاء در آخر این لفظ علامت تأنیث نیست بلکه برای وحدتست. (آنندراج). ماکیانه. (زمخشری). ماکیان و خروس. مذکر و مؤنث در وی یکسانست. دجاجه. دجاجه. (منتهی الارب). ج، دجاج. جج، دجاجات. صاحب المرصع کنیه های زیر را برای وی آرد: ام جعفر. ام احدی و عشرین. ام حفصه. ام عقبه. ام قوب. ام قورا. ام نافع.
- دجاجه حبشیه، نوعی است از آن.
- دجاجۀ سندیه، نوعی است از آن.
، گروهۀ ریسمان. (منتهی الارب). دستۀ ریسمان. (دهار). چرخ کلابه. ریسمان درهم کشیده. (مهذب الاسماء) ، عیال. (منتهی الارب). ج، دجائج. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دَ جَ)
تاریک: لیله دجداجه، شب تاریک. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
دجاج الرومی: فیسا (بوقلمون) شوات یا مرغ، جوجه، گروهه ریسمان، مرغه (طائر) زبانزد اختر شناسی واحد دجاج یک مرغ خانگی ماکیان جمع دجج
فرهنگ لغت هوشیار