جدول جو
جدول جو

معنی دثط - جستجوی لغت در جدول جو

دثط(تَعْ)
شکافتن زخم را پس روان گشتن چیزی که در آن بود. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دِ)
هو دثر مال، او نیک سرانجام دهنده مال است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ثَطط)
مرد کوسه یا کسی که مو در ریش و ابروی او کم باشد: رجل ثطّ الحاجبین، مرد گران شکم که راه رفتن نتواند. ج، اثطاط، ثطّ، ثطان، ثطاط، ثططه
لغت نامه دهخدا
(ثُطط)
جمع واژۀ ثطّ و اثط
لغت نامه دهخدا
(سَ)
به دست سپوختن چیزی را بر زمین. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
نرم و سبک انداختن، سبک و آهسته زدن. آهسته آهسته طپانچه زدن بر پشت، زیر لب دشنام دادن، نرم نرم انداختن بهانه جوی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(تَعْ)
بچه آوردن گوسفند در گرما. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
مال بسیار. و در آن واحدو تثنیه و جمع یکسانست گویند مال دثر و مالان دثر و اموال دثر. (منتهی الارب). ج، دثور. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(دَ ثَ)
قلعه ای است به یمن. (منتهی الارب). از دژهای مشارق ذمار است به یمن. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(دُ ثُ)
جمع واژۀ دثار. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(تَعْ)
سخت سپردن. (منتهی الارب). سخت پاسپر کردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
زمین نرم. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(تَعْ)
ریختن آب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دُثْ ثَ)
زکام اندک. (منتهی الارب). زکام قلیل. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
برجستن طائر نر بر ماده، و گویا صواب آن ذفط به ذال معجمه است. (از منتهی الارب). و رجوع به ذفط شود
لغت نامه دهخدا
(اَ ثَطط)
کوسه. (تاج المصادر بیهقی) (مهذب الاسماء). کوسج ریش: رجل ٌ اثط، مرد کوسه. لغت عامی است و فصیح آن ثط است. (منتهی الارب) ، مرد دندان زائدیا کج و راست برآورده، که دندانی افزون دارد. (مهذب الاسماء). آنک دندان افزونی دارد در پیش یکدیگر. (تاج المصادر). مؤنث: ثعلاء. ج، ثعل
لغت نامه دهخدا
این صورت در سه نسخۀ خطی از مهذب الاسماء آمده است و جمع آن را احثاط آورده است و معنی آن را در یک نسخه، پیچیذه که در شکم گوسفند بود و در نسخۀ دیگر بجیده که در شکم گوسفند بود و در نسخۀ سوم ئجیده که در شکم گوسفند بود نوشته اند، لکن در هیچ یک ازمجملات و مطولات لغت که در دسترس ما بود یافته نشد
لغت نامه دهخدا
(تَ)
ثطط. ثطاطت. ثطوطت. کوسه شدن، گران شکم شدن، ریخ زدن
لغت نامه دهخدا
تصویری از دثه
تصویر دثه
چایمان سبک سرما خوردگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثط
تصویر ثط
کم موی کوسه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دث
تصویر دث
باران ریزه، سخن گمانی، لت دردناک (لت لطمه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دثر
تصویر دثر
چرک جامه، لشکر بسیار بسیار، داراک بسیار، داراک گردانی
فرهنگ لغت هوشیار