جدول جو
جدول جو

معنی دبلون - جستجوی لغت در جدول جو

دبلون
(دَ بَ)
صنفی از ذهب. نوعی پول طلا. مسکوکی زرین. از اهل عراق شنیده شده است که کلمه را بنون تلفظ کنند اما اهل مصر با لام اما به سکون باء ملفوظ دارند و آن مسکوک در اصل ضرب مردم اسپانی بود و دبلن میگفتند و در سوریه نیز شهرتی داشت ارزش آن 16 ریال یا اندکی کمتر یا بیشتر بود بر حسب زمان و مکان. (النقودالعربیه ص 84 و 140 و 141 و 173)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دِ)
در لهجۀ گناباد خراسان، ابزار ریشتن نخ پشم و پنبه با دست. دگلان. و رجوع به دگلان شود، این کلمه در گناباد امروز متداول است و شکستۀ کلمه دگلان است، و آن دو گلولۀ دراز از گوشت است که از زیر گلوی بعضی از بزها و بزغاله ها آویزان می باشد. (یادداشت محمد پروین گنابادی). زلمتان. دگلان. و رجوع به دگلان شود
لغت نامه دهخدا
(دَ بَ)
همان دبلون است بلغت اهل عراق وآن نوعی مسکوک زرین است و شنیده شده است که در عراق آنرا ابودبنون نیز گویند. (النقود العربیه ص 173)
لغت نامه دهخدا
(دُ)
دوبلین. دابلین. نام پایتخت کشور جمهوری ایرلند آزاد (آیر) است یعنی آن نیمه از جزیره ایرلند که بدولت انگلیس تعلق ندارد. دارای 468000 سکنه و در کنار دریای ایرلند واقع است
لغت نامه دهخدا
(بُ)
بنده، برابر آزاد. (از برهان). عبد. مملوک. رق. بنده. مقابل آزاد. و ظاهراً در این بیت محمد بن وصیف سجزی این کلمه آمده است در مدح یعقوب بن لیث صفاری:
ای امیری که امیران جهان خاصه و عام
بنده و چاکر و مولات و بلونند و غلام.
(یادداشت مرحوم دهخدا).
صاحبا در سر کلک تو نهاده ست خدا
بهمه حال همه خلق جهان را روزی
منعم و مفلس و آزاد و بلون...
نزاری
لغت نامه دهخدا
(بَ)
دستمال و رومال، مرد خردمند دانا. (منتهی الارب) ، عاقل و خردمند و لبیب. (از اقرب الموارد) ، شخص فصیح که مردم را خاموش کند. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(دَ لُنْ)
مأخوذ از لاتینی تال و اسپانیایی تالن. (یادداشت مرحوم دهخدا). نوعی شراع است و ابن جبیر در رحلۀ خود نام آنرا آورده است: و حصلنا فی الامر لایعلمه الا اﷲ تعالی و شرعوا فی رفع الشراع الکبیر و اقاموا فی الاردمون شراعا یعرف بالدلون، و بتنا بلیله شهباء الی أن وضح الصباح. (رحلۀ ابن جبیر)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بلون
تصویر بلون
بنده، مملوک، عبد
فرهنگ لغت هوشیار
دالان، راهرو
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی در لفور سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی