جدول جو
جدول جو

معنی دبسیه - جستجوی لغت در جدول جو

دبسیه(دُ سی یَ)
مؤنث دبسی. رجوع به دبسی شود. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
دبسیه
موسیچه ماده موسیچه و قمری چو مقر یانند از سر و بنان هر یکی نپی خوان (خسروی)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بسیه
تصویر بسیه
(پسرانه)
کافی (نگارش کردی: بهسیه)
فرهنگ نامهای ایرانی
شعری که شاعر در مدت زندانی بودن در شکایت از حال و بیان رنج های خود می سراید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوسیه
تصویر دوسیه
پرونده، نوشته ها و سندهای راجع به یک موضوع که در یک پوشه جمع شده باشد
فرهنگ فارسی عمید
(دَ سی یَ / یِ)
این کلمه همانند صفتی به دنبال کلمه مریم در بیت ذیل از ناصرخسرو آمده است:
هم از دمش مسیح شود پران
هم مریم دسیه ز گفتارش.
(دیوان چ تقوی ص 209).
مرحوم دهخدا در تعلیقات کتاب نوشته اند: ظاهراً ’صفیه’ یا ’صدیقه’ (به فتح صاد، به جای صدیقه بکسر صاد با دال مشدد) در مقام اشاره به آیۀ: اًن اﷲ اصطفاک و طهرک و اصطفاک علی نساء العالمین، یا ما المسیح بن مریم الا رسول اﷲ قد خلت من قبله الرسل و امه صدیقه، و یا اینکه کلمه عفیفه باشد در مقام توجه به بیت ذیل از ناصرخسرو:
توئی که جز تو نپنداشت با بصارت خویش
عفیفه مریم مرپور خویش را پدری
لغت نامه دهخدا
(دُ یِ)
دوسیه. پرونده. کارنما. دیوان. و رجوع به دوسیه شود
لغت نامه دهخدا
(دُ بی یَ)
دهی است از بخش بستان شهرستان دشت میشان. در 5 هزارگزی باختر بستان و 5 هزارگزی جنوب راه بستان. جلگه. دشت. گرمسیر. دارای 1000 تن سکنه. آب آن از رود خانه کرخه. محصول آن غلات و برنج و شغل اهالی زراعت و ماهیگیری و صنایع دستی آنان حصیربافی است. دبستانی دارد. ساکنین از طایفۀ بنی طرب هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دُ سَ)
خرماگونی. (مهذب الاسماء). چنین است در یک نسخۀخطی مهذب الاسماء و در دو نسخۀ دیگر خطی کتاب خانه مؤلف نیامده است و از منابع دیگر نیز تأیید نشد
لغت نامه دهخدا
(دُ سی ی)
مرغی است مایل به سیاهی که بانگ کند. قنطیر. (یادداشت مؤلف). موسیجه. (لغتنامۀ اسدی ذیل موسیجه) (دستور اللغه) (زمخشری) (دهار) (منتهی الارب). موسیجه و هرچه بدو ماند. ج، دباسی. (مهذب الاسماء). شفنین بری است به لغت عراق. از مطوقات است یعنی که در گردن طوق دارد. (یادداشت مؤلف). قنطر. نوعی کبوتر نامه رسان است. (صبح الاعشی ج 1 ص 389). و نیز قلقشندی گوید: پرندۀ کوچکیست و کلمه منسوب به دبس است و آن نوعی است از کبوتر و خود اصنافی دارد نزدیک بیکدیگر چون مصری و حجازی و عراقی اما مصری آن ممتازترست و برنگ خاکسترست و گفته اند که آن نر یمام است و دبسی راطبیعت آن است که بر زمین فرود نیاید بلکه او را در زمستان و تابستان گرمسیر و سردسیر باشد و لانۀ مشخص ندارد. (صبح الاعشی ج 2 ص 74) : زهره دلالت کند بر فاخته و کبوتر دشتی و دبسی و گنجشک. (التفهیم). اطرغلات، دبسی که در گردن طوق دارد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دَ سی یَ)
دهی است از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز واقع در 57 هزارگزی جنوب باختری اهواز، کنار رود کارون و 13 هزارگزی باختر راه اتومبیل رو اهواز به آبادان، با 400 تن سکنه. آب آن از رو خانه کارون و راه آن در تابستان اتومبیل رو است. ساکنین آن از طایفۀ سوالح و بدوان هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دُ یِ)
دسیه. پرونده. (لغات فرهنگستان). کارنما. دیوان. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(دَ سی یَ)
نام نهری که از وادی سغد منشعب شدی. (احوال و اشعاررودکی ج 1 ص 134)
لغت نامه دهخدا
(دَ قی یَ)
دهی است به نهر عیسی. نزدیک بغداد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دَ سی یَ)
قریه ای است به سوریه
لغت نامه دهخدا
(عَ بَ)
آبی است به عریمه بین دو کوه طی. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(عَ سی یَ)
منسوب است به قبیلۀ عبس. (معجم البلدان ج 5 ص 112)
لغت نامه دهخدا
(یِ)
بن ژزف بارن. علامۀ نحریر و مترجم فرانسوی (1651-1720م.)
آندره. زبان شناس فرانسوی (1651-1722 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(حَ سی یَ)
مفرد حبسیات. رجوع به حبسیات شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از دسیه
تصویر دسیه
پرونده، کارنما، دیوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دبسی
تصویر دبسی
دمسیاه از مرغان موسیچه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبسیه
تصویر حبسیه
قصیده ای که شاعر در زندان و مربوط بحبس خود ساخته باشد،جمع حبسیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوسیه
تصویر دوسیه
فرانسوی پرونده پرونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دکسیه
تصویر دکسیه
از ادات تمسخر و توهین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوسیه
تصویر دوسیه
((دُ س یِ))
پرونده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حبسیه
تصویر حبسیه
((حَ یِّ))
شعری که شاعر در مدت زندانی بودن در وصف حال خود گفته باشد، جمع حبسیات
فرهنگ فارسی معین
بندمویه، شعر زندان
متضاد: غزل، ساقی نامه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پرونده، پوشه
فرهنگ واژه مترادف متضاد