جدول جو
جدول جو

معنی دبریشیه - جستجوی لغت در جدول جو

دبریشیه
(دُ بِ یَ)
قریه ای است در پایین بغداد از اعمال نهراللک
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دُ یَ)
قریه ای است در قسمت پایین بغداد. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ شی یَ)
دهی است از دهستان بهمن شیر بخش مرکزی شهرستان آبادان. واقع در 8هزارگزی جنوب خاوری آبادان و 3هزارگزی شمال خاوری راه شوسۀ خسروآباد به آبادان، با 300 تن سکنه. آب آن از رود خانه بهمن شیرو راه آن در تابستان اتومبیل رو است. ساکنین آن از طایفۀ دریس هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(اَ رَ شی یَ)
نام موضعی منسوب به ابرش. (مراصدالاطلاع)
لغت نامه دهخدا
(دَ شَ)
ده کوچکی است از دهستان درختنکان بخش مرکزی شهرستان کرمان، واقع در 42هزارگزی شمال کرمان و سر راه مالرو شهداد به کرمان. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(قُ رَ شی یَ)
نسبت مؤنث است به قریش. (معجم البلدان). رجوع به قریش شود
لغت نامه دهخدا
(قُ رَ)
دهی است به جزیره ابن عمرکه در آن ده سیب نیکو و خوش میشود. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دَ قی یَ)
از قراء بغداد است از نواحی نهر عیسی. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(دُ شَ / شِ)
دوریسه و پارچۀ کتانی. (ناظم الاطباء). رجوع به دوریسه شود
لغت نامه دهخدا
(دِ)
ریشی دل. حالت و چگونگی دلریش. رنجوری و درماندگی. (ناظم الاطباء). رجوع به دلریش شود
لغت نامه دهخدا
(شی یَ)
طبقه ای از طبقات مردم هند و آنان صناعانند. (مفاتیح العلوم). پیشه وران در هند. (مفاتیح)
لغت نامه دهخدا