جمع واژۀ دایه فارسی: و دفع المولود الی الخواطن والدایات، (دزی ج 1 ص 420)، رجوع به دایه شود، - ذات دایات، که او را دایه ها باشد و آن تعبیر از زنی است شوی کرده که هر روز زنان دیگر پرستاری و تیمار داری او کنند، (از دزی ج 1 ص 420)
جَمعِ واژۀ دایه فارسی: و دفع المولود الی الخواطن والدایات، (دزی ج 1 ص 420)، رجوع به دایه شود، - ذات دایات، که او را دایه ها باشد و آن تعبیر از زنی است شوی کرده که هر روز زنان دیگر پرستاری و تیمار داری او کنند، (از دزی ج 1 ص 420)
جمع واژۀ رایت، (المنجد) (منتهی الارب) (دهار) (اقرب الموارد)، علم ها، (اقرب الموارد) (منتخب اللغات) (غیاث اللغات) (از فرهنگ نظام)، نشانه های لشکر، (آنندراج) (منتخب اللغات) : ور دگرباره به روم اندر کشی رایات خویش هر کجا در روم کاریزی بود پرخون شود، امیرمعزی، رایات او چو دید نقیب بهشت گفتا زین راست تر بباغ بقا عرعری ندارم، خاقانی، رایات تو روس را علی روس صرصر شده شاخ ضیمران را، خاقانی، رایات سلطان بسبب غزوی از غزوات دور افتاد، (ترجمه تاریخ یمینی)، در اثنای این مخاصمات رایات سلطان بدان حدود رسید، (ترجمه تاریخ یمینی)، رایات سلطان و اعلام ایمان در علو و رفعت بثریا رسید، (ترجمه تاریخ یمینی)، نیت غزوی دیگر محقق کرد که اعلام اسلام بدان مرتفع گردد و رایات کفر و شرک بدان منتکس و نگونسار شود، (ترجمه تاریخ یمینی)، ابوابش رایات افراشته دارد، (تاریخ بیهق ص 21)، چو شد رایات شاه زنگ منکوس برآمد دیده بان قلعۀ روس، نظامی، قبۀ خرگاه دولت، شقۀ رایات جاه زینت تمکین و دین، آرایش فرض و سنن، نظام قاری، رجوع به رایت شود
جَمعِ واژۀ رایت، (المنجد) (منتهی الارب) (دهار) (اقرب الموارد)، علم ها، (اقرب الموارد) (منتخب اللغات) (غیاث اللغات) (از فرهنگ نظام)، نشانه های لشکر، (آنندراج) (منتخب اللغات) : ور دگرباره به روم اندر کشی رایات خویش هر کجا در روم کاریزی بود پرخون شود، امیرمعزی، رایات او چو دید نقیب بهشت گفتا زین راست تر بباغ بقا عرعری ندارم، خاقانی، رایات تو روس را علی روس صرصر شده شاخ ضیمران را، خاقانی، رایات سلطان بسبب غزوی از غزوات دور افتاد، (ترجمه تاریخ یمینی)، در اثنای این مخاصمات رایات سلطان بدان حدود رسید، (ترجمه تاریخ یمینی)، رایات سلطان و اعلام ایمان در علو و رفعت بثریا رسید، (ترجمه تاریخ یمینی)، نیت غزوی دیگر محقق کرد که اعلام اسلام بدان مرتفع گردد و رایات کفر و شرک بدان منتکس و نگونسار شود، (ترجمه تاریخ یمینی)، ابوابش رایات افراشته دارد، (تاریخ بیهق ص 21)، چو شد رایات شاه زنگ منکوس برآمد دیده بان قلعۀ روس، نظامی، قبۀ خرگاه دولت، شقۀ رایات جاه زینت تمکین و دین، آرایش فرض و سنن، نظام قاری، رجوع به رایت شود
جمع واژۀ غایت، غایتها، پایانها، نهایتها: دین پاکیزه و مردانگی و طبع جواد وین سه چیز از تو رسیده ست به غایات کمال، فرخی، و مدرسان سور و آیات و واقفان فصول و غایات ... (ترجمه محاسن اصفهان ص 119)، زآسمان فتح و عرش دولت و معراج جاه دایماً در شأن او آیات غایات آمده، (از ترجمه محاسن اصفهان ص 6)، و بمنزلۀ مثال این جمله استعمال شود: خذ الغایات و اترک المبادی، یعنی مقدمات را بگذار و نتایج را بگیر، الوف الوف (در مراتب شانزده گانه عدد نزد فیثاغوریین)، (از رسائل اخوان الصفا)
جَمعِ واژۀ غایت، غایتها، پایانها، نهایتها: دین پاکیزه و مردانگی و طبع جواد وین سه چیز از تو رسیده ست به غایات کمال، فرخی، و مدرسان سور و آیات و واقفان فصول و غایات ... (ترجمه محاسن اصفهان ص 119)، زآسمان فتح و عرش دولت و معراج جاه دایماً در شأن او آیات غایات آمده، (از ترجمه محاسن اصفهان ص 6)، و بمنزلۀ مثال این جمله استعمال شود: خذِ الغایات و اترک المبادی، یعنی مقدمات را بگذار و نتایج را بگیر، الوف الوف (در مراتب شانزده گانه عدد نزد فیثاغوریین)، (از رسائل اخوان الصفا)
کلمه ترکی است به معنی مطلق تکیه و قائمه و اختصاصاً چوبی که بپای درخت یا گلبن زنند و بندند تا درخت یا گلبن از باد یا بسیاری بار نیفتد و یا شاخه های آن نشکند، شمع، قائمه، هاچه
کلمه ترکی است به معنی مطلق تکیه و قائمه و اختصاصاً چوبی که بپای درخت یا گلبن زنند و بندند تا درخت یا گلبن از باد یا بسیاری بار نیفتد و یا شاخه های آن نشکند، شمع، قائمه، هاچه
دهی از بخش سنجابی شهرستان کرمانشاهان، در 8هزارگزی شمال کوزران و هزارگزی راه فرعی کوزران به ثلاث، سکنه 300 تن علی الهی، آب آن از سراب قره دانه تأمین میشود، محصول آنجا غلات، حبوبات و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری و راه مالروست، تابستان اتومبیل میتوان برد، زمستان گله داران بعنوان حدود قصرشیرین گرمسیر میروند، در دو محل نزدیک بهم واقع یکی مشهور بدایار و دیگری سیاددایاراست، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی از بخش سنجابی شهرستان کرمانشاهان، در 8هزارگزی شمال کوزران و هزارگزی راه فرعی کوزران به ثلاث، سکنه 300 تن علی الهی، آب آن از سراب قره دانه تأمین میشود، محصول آنجا غلات، حبوبات و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری و راه مالروست، تابستان اتومبیل میتوان برد، زمستان گله داران بعنوان حدود قصرشیرین گرمسیر میروند، در دو محل نزدیک بهم واقع یکی مشهور بدایار و دیگری سیاددایاراست، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
جمع داره که در عربی به معنی قبیله، محل، و زمین وسیع میان کوهستانها، و حلقه و هالۀماه است، دارات العرب جاهایی است در شهرهای عرب مانند داره جلجل و داره رفرف که تمام آنها در قاموس گرد آورده شده است، (اقرب الموارد)، رجوع به داره شود
جمع داره که در عربی به معنی قبیله، محل، و زمین وسیع میان کوهستانها، و حلقه و هالۀماه است، دارات العرب جاهایی است در شهرهای عرب مانند داره جلجل و داره رفرف که تمام آنها در قاموس گرد آورده شده است، (اقرب الموارد)، رجوع به داره شود