جدول جو
جدول جو

معنی داکشنات - جستجوی لغت در جدول جو

داکشنات
(شِ)
نام طایفه ای از جنوب هند آنچنان که در سنگهت آمده است. (ماللهند بیرونی ص 151)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از داشات
تصویر داشات
پاداش، بخشش، عطا، کرم، دهش، بخشیدن چیزی به کسی، برمغاز، جدوا، عتق، بذل، اعطا، داد و دهش، داشن، فغیاز، جود، عطیّه، داشاد، احسان، سماحت، صفد، منحت، بغیاز، دهشت
فرهنگ فارسی عمید
(اِ)
فروتنی کردن، پر کردن خیک را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). پرکردن مشک. (دهار) ، پنهان گردیدن در خانه خود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد). پنهان گردیدن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
کسی که انواع خاک ها را بشناسد و خاصیت زمینهای مختلف را جهت کشت و زرع تشخیص بدهد
فرهنگ لغت هوشیار