جدول جو
جدول جو

معنی داودلی - جستجوی لغت در جدول جو

داودلی
(وو)
دهی است از دهستان جعفرآباد بخش حومه شهرستان قوچان. واقع در 15هزارگزی جنوب خاوری قوچان و 4هزارگزی شمال شوسۀ قدیم قوچان به مشهد. دارای 834 سکنه. آب آن از قنات. محصول آن سیب زمینی. شغل مردمش زراعت و مالداری و قالیچه بافی. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دادلی
تصویر دادلی
(دخترانه)
شیرین و نمکین
فرهنگ نامهای ایرانی
(وو)
دهی است از دهستان چهار دولی بخش مرکزی شهرستان مراغه. واقع در 77هزارگزی جنوب خاوری مراغه و 14هزارگزی خاور شوسه شاهین دژ به میاندوآب. دارای 71 سکنه. آب آن از چشمه. محصول آن غلات و نخود و کرچک. شغل اهالی زراعت. صنایع دستی اهالی جاجیم بافی. راه آن مالروست. این ده دو محل است بفاصله دوهزار گز بنام داودلو بالا و داودلو پایین. سکنۀ داودلو پایین 40 نفر است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(وو)
نوعی گل است. گلی و نباتی است. (از آنندراج). از گلهای زینتی است و برنگ های سپید و زرد و دورنگ سپید و بنفش و نوع کم پر و پرپر دارد و خاص پائیز و اوایل زمستان است.
داودی گیاهی است از تیره مرکبان جزء دستۀ آفتابیها دارای گلی درشت و پرپر برنگهای سرخ، زرد، سفید، این گیاه دارای شاخه های مستقیم و بلند و برگهای مضرس است و ارتفاعش تا یک گز میرسد. (گیاه شناسی گل گلاب ص 266)
لغت نامه دهخدا
(وو)
ابوالقاسم. ثعالبی گوید در روزگار ما او صدر اهل فضل و یگانه اعیان ادب و علم به شهر هرات است و در جود و بخشندگی شهره و مآثرش در ریاست مأثورست. از اشعار اوست:
ربما قصرالصدیق المقل
عن حقوق بهن لایستقل
و لئن قل نائل فصفاء
فی وداد و منه لاتقل
ارخ ستراً علی حقاره بری
هتک سترالصدیق لیس یحل.
(یتیمه الدهر ثعالبی ج 4 ص 240)
لغت نامه دهخدا
(وو)
نام تیره ای از ایل آقاجری کوه گیلویۀ فارس. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 88)
نام طایفه ای از کردان مقیم شمال کفری. (جغرافیایی سیاسی کیهان ص 57)
نام قبیله ای از لران مقیم لر کوچک (لرستان) بروزگاران گذشته. (از تاریخ گزیده چ اروپا ص 547)
لغت نامه دهخدا
(وو)
نام کوهی و ناحیتی به هرسین در استان پنجم (کرمانشاهان)
لغت نامه دهخدا
(وو)
منسوب به داود پیغمبر و پادشاه یهود.
- الحان داودی، نغمه های خوش داودی:
براین الحان داودی عجب نیست
که مرغان در هوا حیران بمانند.
سعدی.
- حلق داودی، حنجره و گلوگاهی چون حنجرۀ داود پیغمبر که آواز خوش از آن برآید: حلق داودی متغیر شده و جمال یوسفی بزیان آمده. (گلستان سعدی).
- حنجرۀ داودی، حلق داودی یا حنجره ای که چون داود آوای خوش از آن برآید: خوش آوازی که بحنجرۀ داودی آب از جریان و مرغ از طیران بازدارد. (گلستان سعدی).
- درع داودی، زره داودی:
تیغ هندی و درع داودی
کشتی جود راند بر جودی.
نظامی.
- زره داودی، زره منسوب به داود پیغمبر: زره داودی بر دوش و بهنگام وفا و بردباری سر تواضع بر پای. (ترجمه محاسن اصفهان ص 53).
- ، مجازاً چین که بر سطح آب از وزش نسیم و باد ملایم پیدا آید و همچوی زره نماید:
خاسته از مرغزار غلغل تیم و عدی
درشده آب کبود در زره داودی.
منوچهری.
- نغمۀ داودی، آواز خوش داود پیغمبر. و رجوع به نغمۀ داود شود
منسوب به داود بن علی اصفهانی. و آن بیشتر بر منسوبان به ابی سلیمان داود بن علی اصفهانی در مذهب اطلاق شود. (الانساب سمعانی). و رجوع به داودیه شود
لغت نامه دهخدا
(دُ دِ)
حالت و چگونگی دودل. ارتیاب. شک ورزیدن. دودل بودن. دودله بودن. تردید. تردد. تعلل. شک. ذبذبه. تذبذب. شک و تردید. مردد بودن. (یادداشت مؤلف) :
ادبم مکن که خردم خللم مبین که خاکم
ببر از نهاد و طبعم دودلی و ده زبانی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(وْ دِ)
دلاوری. (شرفنامۀ منیری). قوت قلب. شجاعت. سخت دلی. (شرفنامۀ منیری). مردانگی و دلاوری. (ناظم الاطباء) :
گر سلیمان نه ای به دیودلی
در پریخانه چون وطن کردی.
خاقانی.
دل کم نکند در کار از دیودلی زیرا
مزدور سلیمان است از کار نیندیشد.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
منسوب به داود نبی: لحن داودی، نوعی زره جنگ، گیاهی از تیره مرکبان جزو دسته آفتابیها دارای گلی درشت و پرپر برنگهای سرخ زرد سفید این گیاه دارای شاخه های مستقیم و بلند و برگهای مضرس است و ارتفاعش بیک متر میرسد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داودی
تصویر داودی
((وُ))
نوعی گل درشت و پر پر به رنگ های سرخ، زرد و سفید، داوودی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دودلی
تصویر دودلی
تردید
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دودلی
تصویر دودلی
تردّدٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از دودلی
تصویر دودلی
Ambivalence
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دودلی
تصویر دودلی
ambivalence
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از دودلی
تصویر دودلی
Ambivalenz
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دودلی
تصویر دودلی
kararsızlık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از دودلی
تصویر دودلی
দ্বৈততা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از دودلی
تصویر دودلی
دوگانگی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از دودلی
تصویر دودلی
ความไม่แน่นอน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از دودلی
تصویر دودلی
hali ya mchanganyiko
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از دودلی
تصویر دودلی
양면성
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از دودلی
تصویر دودلی
амбівалентність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دودلی
تصویر دودلی
両面性
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از دودلی
تصویر دودلی
דו ערכיות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از دودلی
تصویر دودلی
द्वंद्व
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از دودلی
تصویر دودلی
ambivalensi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از دودلی
تصویر دودلی
амбивалентность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دودلی
تصویر دودلی
ambivalencia
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دودلی
تصویر دودلی
ambivalenza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دودلی
تصویر دودلی
ambivalência
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دودلی
تصویر دودلی
矛盾心理
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دودلی
تصویر دودلی
ambiwalencja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دودلی
تصویر دودلی
ambivalentie
دیکشنری فارسی به هلندی