جدول جو
جدول جو

معنی دانو - جستجوی لغت در جدول جو

دانو
(نَ وَ)
نام جنسی از ساکنان روحانی زمین و آسمان بر حسب آنچه در باج پران آمده است. (ماللهند بیرونی ص 114 و 118 و 124)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بانو
تصویر بانو
(دخترانه)
خانم، ملکه، لقب آناهیتا الهه نگهبان آب، عنوانی احترام آمیز برای زنان، به صورت پسوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید میسازد، مانند ماه بانو، گل بانو، تپه کوچک (نگارش کردی: بانوو)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دانش
تصویر دانش
(پسرانه)
علم، تجربه، مجموعه اطلاعات یا آگاهی هایی که از طریق آموختن یا مطالعه به دست می آید
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دانوش
تصویر دانوش
(پسرانه)
کسی که عذرا معشوقه وامق را فروخت در کتاب وامق و عذرا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دانا
تصویر دانا
(پسرانه)
عاقل، خردمند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نانو
تصویر نانو
گاهواره، گهواره، بانوج، آوازی که مادر هنگام گهواره جنباندن و خواباندن فرزند می خواند
فرهنگ فارسی عمید
(نُ نُر)
دهی است از دهستان باهو کلات بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار. واقع در 28هزارگزی جنوب خاور دشتیاری کنار راه مالرو دشتیاری به ریمیدان. جلگه، گرمسیر، مالاریائی و دارای 400 تن سکنه است. آب آن از باران و چاه است. محصول آنجا غلات و حبوبات و لبنیات و شغل مردمش زراعت و گله داری و راه آنجا مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(نُ وی ی)
منسوب است به دانویه که نام جداحمد بن عبدالرحمن بن دانویه بغدادی است. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
نام بزرگترین و مهمترین رود خانه اروپای مرکزی و جنوبی است، ایستر، نهر طونه، این رود را بزبان آلمانی داناو و بزبان اسلواکی دوناج و بزبان هنگری دونا و در تکلم صربی ها دوناو و بزبان رومانی دونارآ و به لاتینی دانوبیوس میخوانند و آن از کوههای جنگل سیاه آلمان سرچشمه میگیرد و بدریای سیاه میریزد،
طول این رود 1725 میل است و از لحاظ درازی پس از ولگا در اروپا مقام اول را دارد، رود دانوب در محلی بنام دانوشینگین از تلاقی رودهای برژ و بریگاچ و رود دیگری تشکیل میشود و در این محل نام دانوب میگیرد و از محل اولم ببعد قابل کشتی رانی می شود،
رود دانوب از مشرق وربتمرگ و بواریا و شمال اطریش و هنگری و شمالی بوداپست میگذرد و وارد کشور یوگسلاوی میشود و از طرف جنوب غربی بسوی مشرق پیش میرود و قسمتی از سرحد بین بلغار و رومانی را تشکیل میدهد و سرانجام از شمال رومانی بسوی جنوب شرقی آن کشورمتوجه میشود و در مشرق چند شاخه میگردد و شاخه ها درمساحتی معادل 1000 میل مربع بدریای سیاه میریزد و دهانۀ یکی از شاخه های رود مذکور بین اوکراین و رومانی قرار گرفته است،
دانوب به سه قسمت علیاء و وسطی و سفلی منقسم میشود و قسمت علیای آن تا براتیسلاوا و قسمت وسطی از براتیسلاوا تا دروازۀ آهنین و قسمت سوم از دروازۀ آهنین تا دریاست، آب قریب به سیصد رودخانه که از کوههای آلپ و کارپات سرچشمه میگیرند به روددانوب میریزد و از مهمترین آنها که از جانب چپ به رود مذکور می پیوندد آلت موهل و نااب در آلمان و مارش در اطریش و چک اسلواکی وواه و نیترا و هرون درچک اسلواکی و تیسزا در یوگسلاوی و هنگری، و اولت و آرگس و سیرت و پروت در رومانی،
و نیز از جانب راست رودهای زیرین بدانوب متصل میگردد: ایللر لچ ایزر این در آلمان، انس ایسیته در اطریش، رابا درهنگری، دراوا در هنگری و یوگسلاوی ساوا و مراوا در یوگسلاوی، ایسکر در بلغار، از نکات قابل تذکر در مورد تاریخ این رود آن است که بعلت قابلیت داشتن برای کشتی رانی همدوش با ترقی امر کشتی رانی بوسیلۀ قوه محرکۀ بخار، در قرون اخیر راجع به کشتی رانی این رود دول بزرگ اظهار علاقه کرده اند، از آنجمله است که در قرن نوزدهم یعنی از سال 1856 با صدور اعلامیه پاریس کشتی رانی در این رود آزاد گردید و تحت نظارت کمیسیونی معروف به کمیسیون اروپایی قرار گرفته و چندین بار مقررات آن تجدید گردیده است، و نیز معاهداتی بنام ورسای و دانوب در بارۀ استفادۀ تجاری رود مذکور بسته شده است
لغت نامه دهخدا
نامی که بهمه فلیپوآها دهند و ریشه آن خام یا پخته خورده شود، (دزی ج 1 ص 420)
لغت نامه دهخدا
نام مردی که عذرا را فروخت و عذرا نام معشوقۀ وامق است و داستان این دو عاشق و معشوق را عنصری بنظم کشیده بوده است منتهی از مجموع آن جز ابیاتی بشاهد لغات در فرهنگها بجای نمانده است:
گذشته بر او بر بسی کام و دام
یکی تیزپائی و دانوش نام،
در فرهنگ سروری (چ دبیرسیاقی ص 532) بیت فوق چنین آمده است، اما در لغت نامۀ اسدی (چ اقبال ص 225) دو مصراع بیت مذکور مقلوب نقل شده و شعر نیز شاهد کلمه ’ودانوش’ است بنابراین نام فروشندۀ عذرا بدو صورت ’ودانوش’ و ’دانوش’ در مآخذ مختلف ضبط شده است، برای روشن شدن ذهن لازم بتذکر است که کلمه ’ادانوش’ نام کسی که عذرا چشم او را کند و ’دیانوش’ نام مهتر دزدان نیز در داستان وامق و عذرای عنصری آمده است
لغت نامه دهخدا
ترکی دادا پارسی بنده خانه زاد انگلیسی فاژ (فاق)، رفک (قرنیز) غلام (عموما)، هر غلامی که از کودکی خدمت کسی را کرده باشد (خصوصا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دانج
تصویر دانج
پارسی تازی گشته دانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دانع
تصویر دانع
فرومایه و بخیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دانق
تصویر دانق
نادان، ضعیف و فرومایه
فرهنگ لغت هوشیار
مصغر دانه مطلق دانه (از گندم جو ماش عدس وجز اینها)، آشی که بهنگام دندان بر آوردن کودک با گندم و ماش و عدس و جز آنها و کله و پاچه گوسفند پزند و بخانه های خویشان و دوستان فرستند دانکو
فرهنگ لغت هوشیار
مطلق دانه (از گندم جو ماش عدس وجز اینها)، آشی که بهنگام دندان بر آوردن کودک با گندم و ماش و عدس و جز آنها و کله و پاچه گوسفند پزند و بخانه های خویشان و دوستان فرستند دانکو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دانگ
تصویر دانگ
شش یک چیزی، یک قسمت از شش قسمت چیزی، یک ششم چیزی، بهره، بخشش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دانه
تصویر دانه
هسته، تخم گیاه، بذر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دانی
تصویر دانی
نزدیک، قریب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داون
تصویر داون
یکی از جامه های زنان (در ردیف سماخچه و پیرهن نام برند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دانا
تصویر دانا
داننده، عالم، شاعر، کاتب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دانش
تصویر دانش
دانندگی، دانائی، علم و فضل و دانستن چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دانس
تصویر دانس
رقص و پایکوبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارو
تصویر دارو
هر چه با آن دردی را درمان کنند، دوا، جهت قطع بیماری بکار میرود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داقو
تصویر داقو
ترکی تیر بی پر، بالا پوش کپنک تیر بی پر، بالا پوش کپنک پایونچی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زانو
تصویر زانو
مفصل بین راه و ساق پا را زانو گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بانو
تصویر بانو
خانم، بی بی، بانوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دانه
تصویر دانه
بذر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دارو
تصویر دارو
دوا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دانا
تصویر دانا
فهیم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دانش
تصویر دانش
علم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دانگ
تصویر دانگ
سهم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دانگو
تصویر دانگو
آش هفت حبه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بانو
تصویر بانو
آغا، خانم
فرهنگ واژه فارسی سره