جدول جو
جدول جو

معنی دانشی - جستجوی لغت در جدول جو

دانشی
دانشمند، دانشور، اهل علم و دانش، برای مثال تو ای دانشی چند نالی ز چرخ / که ایزد بدی دادت از چرخ برخ (اسدی - ۳۶۸)
تصویری از دانشی
تصویر دانشی
فرهنگ فارسی عمید
دانشی
(نِ)
دانشمند. عالم. اهل دانش. بادانش. (برهان). دانشور. دانشومند. دانشگر. صاحب دانش. دانشگر است که دانشمند و دانا باشد. دانا و مرد دانا و خردمند و عاقل. (ناظم الاطباء). نحریر:
همه موبدان آفرین خواندند
بر آن دانشی گوهر افشاندند.
فردوسی.
سزد گر برین بوم زابلستان
نهد دانشی نام غلغلستان.
فردوسی.
ره دانشی گیر و پس راستی
کزین دو نگیرد کسی کاستی.
فردوسی.
بدینگونه تا گشت کسری بزرگ
یکی دانشی شد دلیر و سترگ.
فردوسی.
چنین گفت کز گردش آسمان
نیابد گذر دانشی بیگمان.
فردوسی.
بفرمود تا پیش او شد دبیر
همان دانشی موبد و اردشیر.
فردوسی.
تو ای دانشی چند نالی ز چرخ
که ایزد بدی دادت از چرخ برخ.
اسدی.
کنون نیز هرجا که شاهی بود
وگر دانشی پیشگاهی بود
اسدی.
تو آنگه دانشی باشی که دانی
که از دریای جهلت نیست معبر.
ناصرخسرو.
نه دانندگان را ز دانش بهی است
نه نزدیک کس دانشی را بهاست.
ناصرخسرو.
، خردمند. عاقل:
ز اندیشه دوری و از تاج و تخت
نخواند ترا دانشی نیکبخت.
فردوسی.
، هنرمند. استاد:
ز هرکشوری دانشی شد گروه
دو دیوار کرد از دو پهنای کوه.
فردوسی.
، دانشمندانه. براساس دانش. بر پایۀ علمی. عالمانه:
چو بشنید خسرو ز دستان سخن
یکی دانشی پاسخ افکند بن.
فردوسی.
چه گویم که ام بر سر انجمن
یکی دانشی داستانی بزن.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
دانشی
(نِ)
از شاعران قرن نهم هجری قمری عثمانی است و این بیت از اوست:
قامتی حلقه تنی زرد اولانی اونوتمه
قولاغکده کوپه اولسون سنک ای گل سوزمز.
(از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
دانشی
اهل دانش، خردمند
تصویری از دانشی
تصویر دانشی
فرهنگ لغت هوشیار
دانشی
((نِ))
دانا، دانشمند
تصویری از دانشی
تصویر دانشی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دانش
تصویر دانش
(پسرانه)
علم، تجربه، مجموعه اطلاعات یا آگاهی هایی که از طریق آموختن یا مطالعه به دست می آید
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دانی
تصویر دانی
مقابل عالی، پست و فرومایه، مقابل قاصی، قریب، نزدیک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دانش
تصویر دانش
علم، برای مثال ز دانش به اندر جهان هیچ نیست / تن مرده و جان نادان یکی ست (اسدی - ۱۷۵) نبشتن به خسرو بیاموختند / دلش را به دانش برافروختند (فردوسی - ۱/۳۷ حاشیه)، عقل، خرد
فرهنگ فارسی عمید
(نُ وی ی)
منسوب است به دانویه که نام جداحمد بن عبدالرحمن بن دانویه بغدادی است. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
منسوب به دانگ، هم خرج شدن بطور تساوی در گردش و یا ناهار و یا شام، پیک نیک، شرکت در ادای مخارج و مهمانی و یا سفری یا خرید چیزی، مهمانی دانگی یا سفر دانگی آن است که هر فرد خرج خود را متحمل است یعنی با اینکه با یکدیگر چون خانواده صرف غذا می کنند در آخر هر کس سهم خرج خود را میپردازد، تناهد، هر کس چیزی از نفقه بیرون آوردن و نهادن برابر یکدیگر، (منتهی الارب)، نهد، نهد، نفقه و هزینه که در سفر هر یک از رفیقان برابر یکدیگر برآورند، (منتهی الارب)،
سدس، (زمخشری)، دانق، شش یک
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان سگوند بخش زاغه شهرستان خرم آباد، واقع در 15هزارگزی باختر زاغه، راه شوسۀ خرم آباد به بروجرد از میان این آبادی میگذرد، جلگه و معتدل است و مالاریایی دارای 246 سکنه، آب آن از سراب دانگی تأمین میشود، محصول آنجا غلات و لبنیات است و شغل اهالی آن زراعت و گله داری و راه آن اتومبیل روست و ساکنین از طایفۀ سگوند هستند و زمستان به قشلاق میروند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(نِ شُ)
کلمه ترکی است از دانشماق به معنی سخن گفتن. سخن گویی. محاوره. گفتار، مجلس محاوره. انجمن: بزرگان دانشق بشب کرده اند و رای در شب زده اندکه شب فکر مجموع باشد. (راحهالصدور). در کار سلطنت با هم مشورت کردند و دانشق ساختند. (راحه الصدور)
لغت نامه دهخدا
تصویری از انشی
تصویر انشی
بر گرفته از انشا خوش نوشته خوش سروده ممال (انشا) : (چو روز جلوه انشاد را وی شعرم ببارگاه در آرد عروس انشی را)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دانی
تصویر دانی
نزدیک، قریب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دانش
تصویر دانش
دانندگی، دانائی، علم و فضل و دانستن چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دانشق
تصویر دانشق
اجتماع برای مشورت کنکاج، مجلس مشورت مجلس عام
فرهنگ لغت هوشیار
پولی که چند تن - که با هم به گردش روند - از جهت سهم هزینه خود پردازند. دانگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دانی
تصویر دانی
پست، فرومایه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دانی
تصویر دانی
نزدیک، جمع دناه (دنات)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دانش
تصویر دانش
((نِ))
علم، معرفت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دانشق
تصویر دانشق
((نِ شَ))
اجتماع برای مشورت، کنکاج، مجلس مشورت، مجلس عام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دانش
تصویر دانش
علم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دانش
تصویر دانش
Knowledge
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دانش
تصویر دانش
connaissance
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از دانش
تصویر دانش
conoscenza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دانش
تصویر دانش
pengetahuan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از دانش
تصویر دانش
kennis
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دانش
تصویر دانش
conocimiento
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دانش
تصویر دانش
Wissen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دانش
تصویر دانش
conhecimento
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دانش
تصویر دانش
知识
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دانش
تصویر دانش
wiedza
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دانش
تصویر دانش
знання
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دانش
تصویر دانش
знание , знание
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دانش
تصویر دانش
ज्ञान , ज्ञान
دیکشنری فارسی به هندی