معنی دانبوری - جستجوی لغت در جدول جو

دانبوری

لغت نامه دهخدا

چوب یا شاخۀ درخت عود، عود، داروی خوش بو که در آتش بریزند، برای مثال تا صبر را نباشد شیرینی شکر / تا بید را نباشد بویی چو داربوی (رودکی - ۵۱۳)

فرهنگ فارسی عمید

دانشور

صاحب علم و دانش، عالم، دانشمند

فرهنگ فارسی عمید

دادآوری

(وَ)

عمل دادآور. رجوع به دادآور شود

لغت نامه دهخدا

ناصبوری

(صَ)

بیقراری. بی صبری. ناشکیبی. ناشکیبائی. بی طاقتی. بی تابی. جزع و فزع:
گر تو به هر مدیحی چندین تپید خواهی
نهمار ناصبوری نهمار بی قراری.
منوچهری.
چندان بطریق ناصبوری
نالید ز درد و داغ دوری.
نظامی.
بباید ساختن با داغ دوری
که عیب است از بزرگان ناصبوری.
نظامی.
رجوع به ناصبور شود

لغت نامه دهخدا

دین وری

(وَ)

دیانت. (یادداشت مؤلف). عمل دین ور. رجوع به دین ور شود

لغت نامه دهخدا

دمنهوری

(دَ مَ)

منسوب است به دمنهور که شهرکیست در اسکندریۀ مصر

لغت نامه دهخدا

درنبورگ

(دِ رِمْ)

هارتویگ (1844- 1908 میلادی). پسر ژوزف درنبورگ، استاد زبانهای عربی و سامی و صاحب مقالات فراوان در صرف و نحو و ادب عربی در فرانسه. آثار مهم او عبارتست از: رساله در صورتهای جمع عربی، ملاحظاتی در باب قدمت صرف کلمات در زبانهای سامی، دیوان نابغۀ ذبیانی (متن عربی و ترجمه فرانسوی) ، تألیف قرآن، یادداشتهایی در باب صرف و نحو عربی، کتاب التکملۀ جوالیقی، الکتاب سیبویه (متن عربی) ، علم مذاهب و اسلام. (از دائره المعارف فارسی)
ژوزف (1811 -1895 میلادی). مستشرق یهودی فرانسوی. عبری شناس و تلمودشناس بود. آثار عمده اش عبارتست از: قصص لقمان، مقامات حریری، رساله در تاریخ فلسطین بر طبق تلمود، صرف ونحو عبری به زبان عربی. (از دائره المعارف فارسی)

لغت نامه دهخدا

زرنبوری

بقلۀ یمانیه اربوز. (از دزی ج 1 ص 590)

لغت نامه دهخدا

داناتری

(تَ)

حالت و چگونگی داناتر. داناتر بودن. اعلم بودن:
مفخر شاهان بتواناتری
نامور دهر بداناتری.
نظامی

لغت نامه دهخدا

دامغوری

محمد فضل حق، او راست: الکافی لحل ایساغوجی - و معه میرایساغوجی، طبع سنگی دهلی 1309، (معجم المطبوعات)

لغت نامه دهخدا

بانبورا

ناحیه ایست در حیره از سرزمین عراق، خالد بن ولید درسال 12هجری قمری آنجا را تسخیر و با مردم مصالحه کرد و عاملی از جانب خود به آنجا فرستاد، (از معجم البلدان)

لغت نامه دهخدا

کانبوری

(کامْ بو)

منسوب به کانبور هند که معرب آن جونفور است

لغت نامه دهخدا

بانبوری

نام شهری از ایالت اکسفورد انگلستان، در 33 هزارگزی شمال شهر اکسفورد

لغت نامه دهخدا

دانشوری

(نِ وَ)

عمل دانشور. حالت و چگونگی دانشور. دانشمندی. دانائی. حکمت و علم. (ناظم الاطباء). عالمی

لغت نامه دهخدا

دمنهوری

(دَ مَ)

شیخ احمد بن عبدالمنعم... دمنهوری المذاهبی ای حنفی مالکی شافعی حنبلی الازهری. وی در دمنهور به سال 1101 هجری قمری بدنیا آمد و در دانشگاه الازهر به تحصیل علوم پرداخت و مورد توجّه و قبول علمای مذاهب اربعه قرارگرفت. دمنهوری حافظۀ شگفت انگیزی داشت و کتب بسیاری تألیف کرد، از آنجمله است: 1- ایضاح المشکلات من متن الاستعارات. 2- ایضاح المبهم من معانی السلم. 3 -حلبه اللب المصون بشرح الجوهر المکنون. 4- سبیل الرشاد الی نفع العباد. مرگ وی به سال 1192 هجری قمری اتفاق افتاده است. (از معجم المطبوعات مصر ج 1 ص 882)

لغت نامه دهخدا

کانبوری

(کامْ بو)

شیخ محمودالجونفوری الفاروقی محمود بن محمد و متولد در جونفور (کانبور) است. تألیفات ذیل از اوست: 1- الدوحهالمیاده. که ابی الحسنات محمد لکنهوی حاشیه ای بر آن نوشته است و رساله ای ضمیمه دارد که راجع به کلی و جزئی اجتماع نقیضین و ارتفاع آندو بحث شده است. 2- الشمس البازغه فی شرح الحکمهالبالغه در طبیعیات و عقلیات است که به همت محمد کلندار علی الزبیری به طبع رسیده است و تعلیقاتی بوسیلۀ کناد بر آن نوشته شده است ودر سال 1308 باحواشی محمد عبدالحمید لکنهوی به چاپ رسیده است. 3- الفرائد فی شرح الفوائد در بلاغت است و در کانبور به طبع رسیده است. (از معجم المطبوعات)

لغت نامه دهخدا