جدول جو
جدول جو

معنی دامپزشک - جستجوی لغت در جدول جو

دامپزشک
(پِ زِ)
بیطار. (از لغات مصوب فرهنگستان). ستورپزشک (در پهلوی). آنکه چهارپایان بیمار اهلی را درمان کند. چه، دام در فارسی به معنی جانور اهلی میباشد. دامپزشک را فرهنگستان بجای بیطار که چهارپایان اهلی را درمان کند قرار داده است اما صحیح آن بود که ’ستورپزشک’ گفته میشد همچنانکه قدما نیز همین کلمه را بکار برده اند. آقای پورداود نوشته اند: دام پزشک را فرهنگستان بجای بیطار که اصل آن کلمه یونانی بوده اختیار کرده است. بیطار باید معرب از لاتین وتریناریوس (در فرانسه وترینر) باشد. دامپزشک که بجای آن برگزیده شده ساختۀ خود فرهنگستان است. ابوالقاسم زمخشری (خوارزمی) در حدود هشتصدوپنجاه سال پیش از این در مقدمه الادب آورده است: ’بیطار - پزشک، آنک ستور را علاج کند، بجشک ستور’ بگواهی نوشته های پهلوی قرنها پیش از اینکه زمخشری زاییده شود (27 رجب 467هجری قمری) ، باز در همین سرزمین به جای بیطار ’ستور پزشک’ میگفتند و در نامۀ پهلوی دینکرد که زمان مأمون خلیفه عباسی آغاز تألیف آن است یاد شده است. ستور در اوستا ستئوره از برای همه چارپایان بزرگ چون اسب و شتر و گاو و خر بکار رفته و از برای چارپایان کوچک خانگی انومیه یا پسو (= فشو) آورده شده است. هرچند در فارسی معمولاً ستور به معنی اسب است:
ز سم ستوران در آن پهن دشت
زمین شش شدو آسمان گشت هشت.
فردوسی.
نگون اندرآمد ز پشت ستور
شده تیره زو چرخ تابنده هور.
فردوسی.
هم چنین در شاهنامه ستوربه معنی مطلق چارپایان خانگی آمده. در نوشته های پیشینیان چون ابوریحان، در کلمات ستوربان و ستوردان و ستورگاه، ستور به معنی مطلق چهارپایان آموخته و خانگی است. جزء دوم که پزشک باشد در اوستا بئشزه آمده که بمعنی درمان کننده و چاره بخشنده است همین کلمه است که در فارسی بزشک، پزشک، بجشک، پزشک شده. این است باختصار معنی ستور و پزشک مرکب از این دو کلمه. ’ستورپزشک’ دیرگاهی است، از زمان ساسانیان، بگواهی نوشته های پهلوی بمعنی طبیب چارپایان یا بیطار است ناگزیر فرهنگستان ایران از آن آگاه نبود که لغت ’دامپزشک’ را ساخت. اگر اصلاً لغت سازی روا باشد این در صورتی است که لغتی از برای مفهومی که اراده شده وجود نداشته باشد، چون لغت درست و کهنسال معادل بیطار داریم دیگر لفظ دامپزشک مانند خوانده و خواهان بیجاست بویژه که لغت ’ستورپزشک’ جزء ابهام انگیزی در بر ندارد و حال آنکه در لفظ ساختگی دام پزشک این ابهام موجود است چه دام در فارسی بیک معنی دیگر هم آمده است که تله باشد. وشاید نیز بهمین سبب باشد که دام در فارسی چارپای خانگی و جانور آموخته و اهلی جداگانه از استعمال افتاده و همیشه با دد یا دده که چارپای دشتی و جانور بیابانی و وحشی و درنده است بکار میرود تا با دام بمعنی تله مشتبه نشود. (از شماره چهارم مجلۀ فرهنگستان)
لغت نامه دهخدا
دامپزشک
پزشکی که امراض جانوران را معالجه کند بیطار ستور پزشک
تصویری از دامپزشک
تصویر دامپزشک
فرهنگ لغت هوشیار
دامپزشک
((پِ زِ))
پزشک مخصوص جانوران
تصویری از دامپزشک
تصویر دامپزشک
فرهنگ فارسی معین
دامپزشک
بیطار، بیطر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
دامپزشک
طبيب بيطري
تصویری از دامپزشک
تصویر دامپزشک
دیکشنری فارسی به عربی
دامپزشک
Veterinarian
تصویری از دامپزشک
تصویر دامپزشک
دیکشنری فارسی به انگلیسی
دامپزشک
vétérinaire
تصویری از دامپزشک
تصویر دامپزشک
دیکشنری فارسی به فرانسوی
دامپزشک
ветеринар
تصویری از دامپزشک
تصویر دامپزشک
دیکشنری فارسی به اوکراینی
دامپزشک
daktari wa mifugo
تصویری از دامپزشک
تصویر دامپزشک
دیکشنری فارسی به سواحیلی
دامپزشک
ветеринар
تصویری از دامپزشک
تصویر دامپزشک
دیکشنری فارسی به روسی
دامپزشک
Tierarzt
تصویری از دامپزشک
تصویر دامپزشک
دیکشنری فارسی به آلمانی
دامپزشک
جانوروں کا ڈاکٹر
تصویری از دامپزشک
تصویر دامپزشک
دیکشنری فارسی به اردو
دامپزشک
পশুচিকিৎসক
تصویری از دامپزشک
تصویر دامپزشک
دیکشنری فارسی به بنگالی
دامپزشک
สัตวแพทย์
تصویری از دامپزشک
تصویر دامپزشک
دیکشنری فارسی به تایلندی
دامپزشک
수의사
تصویری از دامپزشک
تصویر دامپزشک
دیکشنری فارسی به کره ای
دامپزشک
veteriner
تصویری از دامپزشک
تصویر دامپزشک
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
دامپزشک
weterynarz
تصویری از دامپزشک
تصویر دامپزشک
دیکشنری فارسی به لهستانی
دامپزشک
獣医
تصویری از دامپزشک
تصویر دامپزشک
دیکشنری فارسی به ژاپنی
دامپزشک
וֵטֶרִינָר
تصویری از دامپزشک
تصویر دامپزشک
دیکشنری فارسی به عبری
دامپزشک
dokter hewan
تصویری از دامپزشک
تصویر دامپزشک
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
دامپزشک
dierenarts
تصویری از دامپزشک
تصویر دامپزشک
دیکشنری فارسی به هلندی
دامپزشک
veterinario
تصویری از دامپزشک
تصویر دامپزشک
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
دامپزشک
veterinario
تصویری از دامپزشک
تصویر دامپزشک
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
دامپزشک
veterinário
تصویری از دامپزشک
تصویر دامپزشک
دیکشنری فارسی به پرتغالی
دامپزشک
兽医
تصویری از دامپزشک
تصویر دامپزشک
دیکشنری فارسی به چینی
دامپزشک
पशु चिकित्सक
تصویری از دامپزشک
تصویر دامپزشک
دیکشنری فارسی به هندی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دام پزشکی
تصویر دام پزشکی
شغل و عمل دامپزشک، بیطره، محلی که در آن دربارۀ امراض جانوران مطالعه و تحقیق می کنند مثلاً دانشکدۀ دامپزشکی، رشته ای دانشگاهی که روش معالجۀ جانوران بیمار را تعلیم داده و دام پزشک تربیت می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دام پزشک
تصویر دام پزشک
پزشکی که بیماری جانوران، به ویژه چهارپایان را درمان می کند و برای این کار دورۀ دانشگاهی دیده است، بیطار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دامپزشکی
تصویر دامپزشکی
معالجه امراض جانوران بیطاری
فرهنگ لغت هوشیار