جدول جو
جدول جو

معنی داموکلس - جستجوی لغت در جدول جو

داموکلس(لِ)
یکی از درباریان دنیس جبار سیراکوس
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَ)
دهی از دهستان بنافت بخش دودانگۀ شهرستان ساری. واقع در 15 هزارگزی جنوب باختری کهنه ده. کوهستانی، جنگلی معتدل. مرطوب. مالاریائی و دارای 730 تن سکنۀ مازندرانی و فارسی زبان. آب آن از چشمه سار. محصول آنجا برنج و غلات و عسل. شغل اهالی آنجا زراعت و گله داری. صنایع دستی زنان کرباس و شال بافی و راه آن مالرو است. برنج در دشت فریم زراعت مینمایند. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
ده کوچکی است از بخش مرکزی شهرستان آمل. دارای 50 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(دِ مُ کِ دِ)
نام طبیب داریوش اول است که به قولی از مردم کروتن از جزیره ساموس است، و هرودت گوید او از اسرای ساموس بود و ظاهراً در حدود 515 یا 532 قبل از میلاد به دست اورویقوس والی سارد افتاد و او را به شوش آوردند. وی از پیش در دربار پولیکراتس جبار جزیره ساموس بوده است. او التواء پای داریوش را بی وارد آوردن رنج و تعبی علاج کرد و آتوسای ملکه را از سلعه ای که به سینه داشت شفا بخشید. داریوش و زنان وی هدایای گرانبهایی بدو بخشیدند و داریوش وی را خانه ای بزرگ با یک کشتی حمل و نقل پر از انواع مال بخشید و در انجام دادن همه کارها آزادی داد جزرفتن به یونان که آنرا بعدها هم اجازه داد که برای تحقیق درباره سواحل یونان همراه هیأتی برود و برگردد. (از یادداشت مؤلف) (از ایران باستان ج 1 صص 599- 561). دموکدس از 521 تا 485 قبل از میلاد در دربار داریوش اول در شوش خدمت کرد و سپس به کروتانا بازگشت. (از دائره المعارف فارسی). و نیز رجوع به یسنا ص 82 شود
لغت نامه دهخدا
کازۀ صیاد، قتره، او ما یستتر به، ج، دوامیس: و فی غربی المدینهالمارده قنطره کبیره ذات قسی، عالیهالذروه، کثیرهالعدد عریضهالمجاز و قد بنی علی ظهر القسی اقباء تتصل من داخل المدینه الی آخر القنطره و لایری الماشی بها و فی داخل هذا ’الداموس’ قناه ماء تصل المدینه، و مشی الناس و الدواب علی تلک الدوامیس، (الحلل السندسیه ص 89 ج 1)
لغت نامه دهخدا
نام بلده ای است بمغرب در بلاد بربر قریب مزغنای، ابوعمران موسی بن سلیمان اللخمی الداموسی از آنجاست وی از قراء است و بر ابی جعفر احمد بن سلیمان الکاتب معروف به ابن الربیع قرائت کرده است، (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
لاتینی شاهی نشسته زیر تیغی که بسته به مویی بالای سر او آویزان است - نماد دشواری زندگی یک فروانروا
فرهنگ لغت هوشیار