جدول جو
جدول جو

معنی دامدامار - جستجوی لغت در جدول جو

دامدامار
دهی است از دهستان الند بخش حومه شهرستان خوی، واقع در 59هزارگزی باختر خوی در مسیر جنوبی راه ارابه روملحملی به زورآباد، دره است و کوهستانی و سردسیر و دارای 30 تن سکنه، آب آن از دره ملحملی است و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است و صنایع دستی آنان جاجیم بافی و راه آنجا مالروست، این ده را ممه شلتی نیز میگویند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دامدار
تصویر دامدار
کسی که با دام جانوران را صید می کرد، صیاد، برای مثال فراوان رنج بیند دامداری / به دشت و کوه تا گیرد شکاری (فخرالدین اسعد - ۳۶۵)
فرهنگ فارسی عمید
دهی است از دهستان چای پاره بخش قره ضیاءالدین شهرستان خوی، واقع در 8هزارگزی شمال خاوری قره ضیاءالدین و 4هزارگزی خاور شوسۀ قره ضیاءالدین به ماکو، دامنه است و معتدل و دارای 86 تن سکنه، آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری صنایع دستی جاجیم بافی و راه آنجا مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
دارندۀ دام، خداوند دام، صاحب دام، (بهردو معنی آلت صید و حیوان اهلی)، نگهبان دام، حافظ دام (بهر دو معنی تور و آلت صید، و حیوان اهلی)، صیاد، شکارکننده بدام، دامیار:
جهان دامداریست نیرنگ ساز
هوای دلش چینه و دام آز،
اسدی،
چو گوری بودم اندر مرغزاران
ندیده دام و داس دام داران،
فخرالدین اسعد (ویس و رامین)،
فراوان رنج بیند دام داری
بدشت و کوه تا گیرد شکاری،
فخرالدین اسعد (ویس و رامین)،
دامداران را بدان و دورباش از دامشان
صیدنادانان شدن سوی خرد جز عار نیست،
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
تصویری از دامدار
تصویر دامدار
کسی که به خرید و فروش حیوانات اهلی می پردازد
فرهنگ فارسی معین