جدول جو
جدول جو

معنی دافی - جستجوی لغت در جدول جو

دافی
دهی است از دهستان پائین رخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه، واقع در 12هزارگزی باختر کدکن 5هزارگزی باختر کلاته سیفر، کوهستانی و معتدل است و دارای 556 سکنه، آب آن از قنات و چشمه و محصول آنجا غلات و شغل مردم آن زراعت و گله داری و کرباس بافی و راه آنجا مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دالی
تصویر دالی
دالی (Dolly) یک وسیله فیلم برداری است که به فیلمبردارها اجازه می دهد تا دوربین را به صورت نرم و روان حرکت دهند. این وسیله معمولاً شامل یک پلتفرم چرخ دار است که دوربین بر روی آن قرار می گیرد و می تواند بر روی ریل ها یا سطوح صاف حرکت کند. این حرکت ها می توانند شامل جلو و عقب رفتن، چپ و راست رفتن، و حتی حرکات پیچیده تر مانند حرکت های منحنی باشند.
استفاده از `dolly` در فیلم برداری به دلایل متعددی انجام می شود:
1. حرکت نرم و پایدار : یکی از اصلی ترین مزایای استفاده از `dolly` ایجاد حرکت های نرم و بدون لرزش است که به تصاویر حرفه ای و سینمایی کمک می کند.
2. تغییر زاویه دید : با استفاده از `dolly`، فیلم بردارها می توانند به راحتی زاویه دید دوربین را تغییر دهند و نمای متفاوتی از صحنه ارائه دهند.
3. تبعیت از شخصیت ها : در صحنه هایی که نیاز است دوربین شخصیت ها را دنبال کند، `dolly` به فیلم بردار اجازه می دهد تا این کار را با حرکتی طبیعی و پیوسته انجام دهد.
4. ایجاد حس عمق : حرکت دوربین با استفاده از `dolly` می تواند حس عمق و ابعاد بیشتری به تصویر بدهد و تجربه بصری جذاب تری برای بیننده ایجاد کند.
به طور کلی، `dolly` یکی از ابزارهای مهم در سینما و فیلم سازی است که به ایجاد تصاویر زیبا و حرفه ای کمک می کند.
دالی ارابه ای است که با چهار چرخ که فیلمبردار روی آن سوار می شود و بسته به دکوپاژ از موضوع دور یا نزدیک می شود و همراه با موضوع یا در تعقیب موضوع حرکت میکند. کارلو یا دالی توسط ”پاسترونی“ فیلمساز ایتالیایی اختراع شد. دوربین بر دالی که روی ریل یا روی چرخهای لاستیکی بادی اش حرکت می کند، سوارشده، صحنه های حرکتی به نرمی برداشت می شود. اختراع این وسیله موجب تسهیل در فیلمبرداری نماهای حرکتی شد و بعد از این اختراع، فیلمهای به اصطلاح شیک و تمیز تولید شدند.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از دایی
تصویر دایی
برادر مادر، خالو، کاکو، کاکویه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از داعی
تصویر داعی
دعا کننده، طلب کننده، خواهنده، کسی که مردم را به دین و مذهب خود دعوت کند
فرهنگ فارسی عمید
در بیت زیر معنی نوعی پارچه میدهد:
قلمی فوطه و کرباس و ندافی و قدک
یقلق و طاقیه و موزه و کفش و دستار.
نظام قاری (دیوان ص 15)
لغت نامه دهخدا
(فِءْ)
نعت فاعلی از دف ء. رجوع به دف ء شود. (نشوءاللغه العربیه ص 14)
لغت نامه دهخدا
(نَدْ دا)
حلاجی. (آنندراج) (ناظم الاطباء). پنبه زنی. (ناظم الاطباء). عمل نداف. رجوع به ندّاف شود
لغت نامه دهخدا
(رُ فا)
جمع واژۀ ردیف. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). یقال: و جاؤا ردافی، ای یتبع بعضهم بعضاً. (منتهی الارب) ، سپس سوار نشیننده. واحد و جمع در آن یکسان است، سرودگویان شتر. حداه، یاری گران. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اِمْ)
بنوبت گرفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، گشاده رفتن شتر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، دریافتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تدارک چیزی را. (اقرب الموارد) (المنجد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تدافی
تصویر تدافی
دریافتن، پستاگرفتن (پستا نوبت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صافی
تصویر صافی
بی غش، پاکیزه، بی درد، خالص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شافی
تصویر شافی
شفا دهنده، بهبود بخش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دایی
تصویر دایی
برادر مادر خال خالو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دائی
تصویر دائی
برادر مادر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دانی
تصویر دانی
نزدیک، قریب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داهی
تصویر داهی
زیرک، باهوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دالی
تصویر دالی
سه گوشه ای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دامی
تصویر دامی
صیاد را گویند، شکارگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دادی
تصویر دادی
جوجادو از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
جوجادو از گیاهان دانه ایست بسیار تلخ باریکتر و درازتر از جو جو جادو. دادی رومی دانه ایست سرخ رنگ مانند سماغ بغدادی هو فاریقون
فرهنگ لغت هوشیار
بویه فروش، کشتیبان در ترکیب بمعنی داشتن ورزیدن حفظ کردن آید: باغداری قپان داری ترازو داری خانه داری چارواداری علم داری کرسی داری گله داری مرغداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داعی
تصویر داعی
دعاگو، دعا کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دافع
تصویر دافع
مانع، بازدارنده، راننده، جهیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دافق
تصویر دافق
جهنده، ریزنده، آب جهیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دافه
تصویر دافه
مسافر، غریب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غدافی
تصویر غدافی
پر کلاغی از رنگ ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حافی
تصویر حافی
برهنه پای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جافی
تصویر جافی
خشن و تند خوی، ستمگر، جفا کننده
فرهنگ لغت هوشیار
در تازی نیامده پنبه وزی پنبه نی شغل وعمل نداف حلاجی پنبه زنی، دکان نداف حلاجی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دسافی
تصویر دسافی
جمع دسفان، انیشه ها (جاسوس ها)، میانجیان بد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خافی
تصویر خافی
پنهان و پوشیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صافی
تصویر صافی
پالایه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دایی
تصویر دایی
کاکو
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از داوی
تصویر داوی
ادعا
فرهنگ واژه فارسی سره
پنبه زنی، حلاجی
فرهنگ واژه مترادف متضاد