یوسف، مکنی به ابوالحجاج. از دانشمندان است، و از اوست ’شرح ابوالحجاج یوسف القاسمی’ بر ارجوزۀ سیوطی به نام ’التثبیت فی لیله المبیت’ که به سال 1314 هجری قمری در فاس در 255 صفحه به چاپ رسیده است. (معجم المطبوعات ج 1 ستون 300 و 301 و ج 2 ستون 1483)
یوسف، مکنی به ابوالحجاج. از دانشمندان است، و از اوست ’شرح ابوالحجاج یوسف القاسمی’ بر ارجوزۀ سیوطی به نام ’التثبیت فی لیله المبیت’ که به سال 1314 هجری قمری در فاس در 255 صفحه به چاپ رسیده است. (معجم المطبوعات ج 1 ستون 300 و 301 و ج 2 ستون 1483)
دهی است از دهستان کیذقان بخش ششتمد شهرستان سبزوار. در 12هزارگزی جنوب خاوری ششتمد و سر راه مالرو عمومی ششتمد واقع است. کوهستانی است و هوائی معتدل و 444 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات، میوه جات و شغل اهالی زراعت و کرباس بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از دهستان کیذقان بخش ششتمد شهرستان سبزوار. در 12هزارگزی جنوب خاوری ششتمد و سر راه مالرو عمومی ششتمد واقع است. کوهستانی است و هوائی معتدل و 444 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات، میوه جات و شغل اهالی زراعت و کرباس بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
احمد بن محمد، ابوالعباس دارمی مشهور به نامی، شاعر، ادیب و لغوی معروف معاصر متنبی و مقرب درگاه سیف الدولۀ حمدانی بود. وفات او را در سال 399 هجری قمری نوشته اند. بجز دیوان شعر کتابی در قوافی دارد. (از ریحانه الادب ج 4) عبدالرحمن بن خلف بن عساکر از اطبای قرن پنجم هجری و از دانشمندان معروف علم هندسه بوده است. درگذشت او را در کتابی ضبط نکرده اند. (ریحانه الادب ج 2)
احمد بن محمد، ابوالعباس دارمی مشهور به نامی، شاعر، ادیب و لغوی معروف معاصر متنبی و مقرب درگاه سیف الدولۀ حمدانی بود. وفات او را در سال 399 هجری قمری نوشته اند. بجز دیوان شعر کتابی در قوافی دارد. (از ریحانه الادب ج 4) عبدالرحمن بن خلف بن عساکر از اطبای قرن پنجم هجری و از دانشمندان معروف علم هندسه بوده است. درگذشت او را در کتابی ضبط نکرده اند. (ریحانه الادب ج 2)
منسوب به دائم. پیوسته. مدام. - عقد دائمی، مقابل عقد منقطع: بعقد دائمی و نکاح همیشگی درآوردم موکلۀ خود را بموکل شما... - غیردائمی، منقطع. ناپایدار که پیوسته نباشد. مقابل دائمی
منسوب به دائم. پیوسته. مدام. - عقد دائمی، مقابل عقد منقطع: بعقد دائمی و نکاح همیشگی درآوردم موکلۀ خود را بموکل شما... - غیردائمی، منقطع. ناپایدار که پیوسته نباشد. مقابل دائمی