- داستان
- قصه، اسطوره، روایت، حکایت
معنی داستان - جستجوی لغت در جدول جو
- داستان
- حکایت، نقل، قصه، سرگذشت، حدیث، افسانه، حادثه
- داستان
- افسانه، سرگذشت، حکایت دستان، قصه، مثل
داستان راندن: کنایه از داستان گفتن، قصه گفتن، حکایت کردن
داستان زدن: افسانه گفتن، مثل زدن،برای مثال شگفت آمدش داستانی بزد / که دیوانه خندد ز کردار خود (فردوسی - ۳/۳۷۶)
داستان شدن: کنایه از مشهور شدن، بلندآوازه شدن،برای مثال از مردمی میان جهان داستان شدی / جز داستان خویش دگر داستان مخوان (فرخی - ۲۹۷)
- داستان
- سرگذشت، قصه، حکایت، مشهور، زبانزد خاص و عام
- داستان
- Fiction, Story, Tale
- داستان
- фантастика , рассказ
- داستان
- Fiktion, Geschichte
- داستان
- вигадка , історія , казка
- داستان
- fikcja, opowieść
- داستان
- 小说 , 故事
- داستان
- ficção, história, conto
- داستان
- finzione, storia, racconto
- داستان
- ficción, historia, cuento
- داستان
- fiction, histoire, conte
- داستان
- fictie, verhaal
- داستان
- fiksi, cerita
- داستان
- خيالٌ , قصّةٌ
- داستان
- कथा , कहानी
- داستان
- דמיון , סִיפּוּר , סִפּוּר
- داستان
- 小説 , 物語
- داستان
- 소설 , 이야기
- داستان
- kurgu, hikaye
- داستان
- hadithi
- داستان
- นวนิยาย , เรื่องราว , นิทาน
- داستان
- কল্পকাহিনী , গল্প , গল্প
- داستان
- افسانہ , کہانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
منسوب به داستان. قصه یی روایی اساطیری، مقابل تاریخی: جمشید پادشاهیست داستانی
منسوب به داستان، قصه یی، روایی، اساطیری، مقابل تاریخی
Anecdotal
анекдотичный
anekdotisch
анекдотичний
anegdotyczny
anedótico