جدول جو
جدول جو

معنی دارپروشه - جستجوی لغت در جدول جو

دارپروشه
(پُ شِ)
دهی از دهستان هلیلان بخش مرکزی شهرستان شاه آباد در 30هزارگزی جنوب خاوری هرسم. کنار باختری رودخانه صیمره. دشت. معتدل و سکنۀ آن 145 تن است. آب آن از چشمه و چاه و رودخانه پشت تنگ. محصول آنجاغلات، لوبیا، لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دارگروه
تصویر دارگروه
جنگلی که دارای درختان ستبر و انبوه باشد
فرهنگ فارسی عمید
(گُ)
دار بدرختی گفته میشود که قطر آن بیش از ده سانتیمتر باشد. دارگروه جنگلی را میگویند که درختان آن رابتوان دار نامید. (جنگل شناسی کریم ساعی ج 1 ص 117)
لغت نامه دهخدا
(پَ رَ / رِ)
مرغ کوچکی خوش الحان. (ناظم الاطباء). دارپژه
لغت نامه دهخدا
ریشه ی درخت
فرهنگ گویش مازندرانی