جدول جو
جدول جو

معنی دارعلایی - جستجوی لغت در جدول جو

دارعلایی
(عَ)
دهی است از دهستان زیدون بخش حومه شهرستان بهبهان واقع در 42هزارگزی جنوب باختری بهبهان و ده هزارگزی باختر راه شوسۀ آغاجاری بهبهان. محلی است دشت، گرمسیر و مالاریایی که سکنۀ آن 75 تن است. آب آن از چشمه، محصول آنجا، غلات، پشم و لبنیات و شغل اهالی، زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دارایی
تصویر دارایی
آنچه از خواسته و کالا که مال انسان باشد، سرمایه، ثروت، تمول، وزارتخانه یا اداره ای که مالیات ها را وصول می کند و به امور درآمد و هزینۀ کشور رسیدگی می کند، مالیه، نوعی از پارچۀ ابریشمی موج دار
فرهنگ فارسی عمید
(کَ)
دهی است از دهستان سوسن بخش ایذۀ شهرستان اهواز واقع در 42 هزارگزی شمال خاوری ایذه. منطقه ای است کوهستانی و گرمسیربا 210 تن سکنه که به لهجۀ بختیاری سخن میگویند. آبش از چشمه، محصول آن غلات است. شغل مردمش زراعت و راهش مالرو می باشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
مکنت، مال، ثروت، رجوع به دارا شود، اصطلاح حقوق مدنی که شامل دو بخش است یکی اموال و مطالبات یا دارایی مثبت، و دیگر دیون یا دارایی منفی، (فرهنگ حقوقی)
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است از دهستان کرگاه بخش ویسیان شهرستان خرم آباد، هفت هزارگزی جنوب ماسور، هفت هزارگزی جنوب راه شوسۀ خرم آباد به اندیمشک و دارای 50 تن سکنه است، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
میرزا محمد باقر رازی شاعر فارسی، متخلص به دارایی، صاحب دیوان شعری است که آن را ’طرفه’ نامیده است، (الذریعه ج 9 ص 312)
لغت نامه دهخدا
یک نوع پارچۀ ابریشمی که چند تاری پنبه در آن باشد، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دارایی
تصویر دارایی
مکنت، مال، ثروت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارایی
تصویر دارایی
ثروت، مال، داشت، نگه داشت، نگهبانی، پارچه ای ابریشمین رنگارنگ موج دار، وزارتخانه ای که وظیفه اش محاسبه و وصول مالیات می باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دارایی
تصویر دارایی
موجودی، آکتیف، ثروت، اموال
فرهنگ واژه فارسی سره
توانگری، ثروت، مال، مایملک، ملک، منال، مالیه
فرهنگ واژه مترادف متضاد