جدول جو
جدول جو

معنی داراکویه - جستجوی لغت در جدول جو

داراکویه
(یِ)
دهی از دهستان شش ده قره بلاغ بخش مرکزی شهرستان فسا. انتهای راه فرعی فسا به داراکویه. شصت و یک هزارگزی خاور فسا. جلگه. سکنه 269 تن. آب از قنات. محصول آنجا غلات، حبوبات، برنج است. شغل اهالی زراعت، قالی و گلیم بافی. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از داراشکوه
تصویر داراشکوه
دارای شکوه و قدرت مانند شکوه و قدرت دارا، داراشان
فرهنگ فارسی عمید
(اَدْ یَ)
چاردارو، مخلوطی از چند داروی مختلف (چهار یا بیشتر) که دراغذیه بکار میبرند. در تداول عوام به مخلوطی از میخک، جوز بویا، فلفل و دارچین یا زنجبیل اطلاق میشود
لغت نامه دهخدا
(شُ)
کسی که شکوه و جلال او مانند دارا باشد:
داور داراشکوه، ای آنکه تاج آفتاب
از سر تعظیم برخاک جناب انداختی.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(اَ کی یَ)
ابل اراکیه، اشتران اراک چرنده
لغت نامه دهخدا
کومه ی درختی
فرهنگ گویش مازندرانی
دیوار سنگی، پشته
فرهنگ گویش مازندرانی