این جهان. دنیا: زی گوهر باقی نکند هیچ کسی قصد کز کوردلی شیفته بردار فنا اند. ناصرخسرو. ای دوست بپرسیدن حافظ قدمی نه زان پیش که گویند که از دار فنا رفت. حافظ. رجوع به دار فانی و دارالفناءشود
این جهان. دنیا: زی گوهر باقی نکند هیچ کسی قصد کز کوردلی شیفته بردار فنا اند. ناصرخسرو. ای دوست بپرسیدن حافظ قدمی نه زان پیش که گویند که از دار فنا رفت. حافظ. رجوع به دار فانی و دارالفناءشود
مدرسه دینی بزرگی است در شهر قم که سابقاً مریض خانه آستانه بود و فتح علیشاه در موقع ساختمان مدرسه فیضیه به سال 1312 هجری قمری آن را هم احداث کرد و توسعه بخشید و فضای کنونی آن 70/5 گز طول و 32 گز عرض دارد و دارای 32 حجرۀ تحتانی و 20 حجره فوقانی است. بانی طبقه تحتانی فتحعلیشاه و بانی طبقه فوقانی که دارای حجرات شکیل و جالب توجه میباشد حاج میرزا محمدعلی توتون فروش تهرانی است که در سال 1359 هجری قمری آن را بپایان رسانید. در قسمت جنوبی آن ایوانی است که از آنجا به مدرسه فیضیه وارد میشوند ارتفاع آن 12 و طولش 13 و عرضش 4 گز است و بدنۀ آن کاشی خشتی زمینه زرد و جرزهای آن آجری و سقفش مقرنس گچی و دارای کتیبه ای از کاشی بخط نستعلیق میباشد که اشعار زیر بر آن نوشته شده: ’ناظم فتح علیخان صبا ملک الشعرا - نویسنده مهدی ملک الکتاب’ و اشعار این است: این همایون درگه فرخ پی گردون همال درگه علم است و باب فضل و کریاس کمال این مقرنس طاق چبود؟این منورشمسه چیست ؟ آسمان با شکوه و آفتاب بی زوال این حریم حرمت حریم، این عرش فرشابارگاه گشت بنیاد از مثال پادشاه بیمثال باد یا رب بخت بیدارش چو حی لاینام باد یا رب ملک و اقبالش چو ملک لایزال. و در قسمت علیای آن سنگ مرمر کبودرنگی مشتمل بر تاریخ بنا نصب شده است. در محلی که اکنون مدرسه دارالشفا ساخته شده قبلاً صحن کوچکی بوده که در هر ضلع آن چهار حجره وجود داشته و در پس آن هم بنای دیگری معروف به صحن شادقلی بوده که از آنجا به مدرسه فیضیه (بنای سوم) میرفتند. عمارت اولی را مرحوم میرزا تقی خان اعتمادالدوله (مشهور به ساروتقی) که از وزرای شاه عباس ثانی بوده است 1055 هجری قمری بنا نهاده چنانکه آب انباری هم که در قسمت دارالشفا باقی است از بقایای همان بنای سابق و بانی آن همان وزیر است. فتحعلیشاه چون این سه بنا را کوچک دید بخرابی آنها دستور داد و بجای آنها مدرسه فیضیه و دارالشفا را بصورت کنونی ساخت و شاهزاده کامران میرزا در سال 1304 هجری قمری که به قم رفت بتأسیس یک بیمارستان در دارالشفا همت گمارد. و این مدرسه را دارالشفای آستانه و مریضخانه قرار داد و یک نفر طبیب به مدیریت آن گماشت و تعدادی طبیب و کارگر برای آن استخدام نمود و مبلغی برای دوا و غذای مرضی در نظر گرفت اما پس ازوفات او از دارالشفا جز اسمی باقی نماند و بیشتر حجرات آن انبار کسبه و عمارت مدرسه اش قهوه خانه شده بودتا در سال 1337 هجری قمری آیهالله فیض به تخلیۀ حجراتش پرداخته تدریجاً آنها را از دست کسبه و متفرقه خارج کرد و تعمیر نمود و محل سکونت محصلین علوم دینی قرار داد. در قسمت شمالی دارالشفا ایوانی است بعرض یک وطول 11/5 و ارتفاع 8 گز که جرزهایش آجری و اطراف جرزها کاشی گره سازی و سقف آن با آجر و کاشی و دارای کتیبه ای از کاشی است بخط ثلث و حدیث نبوی که زمخشری درکشاف و ثعلبی در کشف البیان نقل نموده اند بر آن نوشته شده است. (انجم فروزان - عباسی فیض صص 138- 141). ، نام مدرسه عالی شیراز که بدستور شاه شجاع پسر امیرمبارزالدین، از سلسلۀ آل مظفر ساخته شد. این پادشاه به اهل فضل و هنر توجهی داشت و حافظ شاعر نامدار او را میستود. شاه شجاع میرسید شریف جرجانی عالم معروف صرف و نحو و منطق را به استادی این مدرسه گماشت (تاریخ فرهنگ ایران صدیق ص 185). ، محله ای به قزوین
مدرسه دینی بزرگی است در شهر قم که سابقاً مریض خانه آستانه بود و فتح علیشاه در موقع ساختمان مدرسه فیضیه به سال 1312 هجری قمری آن را هم احداث کرد و توسعه بخشید و فضای کنونی آن 70/5 گز طول و 32 گز عرض دارد و دارای 32 حجرۀ تحتانی و 20 حجره فوقانی است. بانی طبقه تحتانی فتحعلیشاه و بانی طبقه فوقانی که دارای حجرات شکیل و جالب توجه میباشد حاج میرزا محمدعلی توتون فروش تهرانی است که در سال 1359 هجری قمری آن را بپایان رسانید. در قسمت جنوبی آن ایوانی است که از آنجا به مدرسه فیضیه وارد میشوند ارتفاع آن 12 و طولش 13 و عرضش 4 گز است و بدنۀ آن کاشی خشتی زمینه زرد و جرزهای آن آجری و سقفش مقرنس گچی و دارای کتیبه ای از کاشی بخط نستعلیق میباشد که اشعار زیر بر آن نوشته شده: ’ناظم فتح علیخان صبا ملک الشعرا - نویسنده مهدی ملک الکتاب’ و اشعار این است: این همایون درگه فرخ پی گردون همال درگه علم است و باب فضل و کریاس کمال این مقرنس طاق چبود؟این منورشمسه چیست ؟ آسمان با شکوه و آفتاب بی زوال این حریم حرمت حریم، این عرش فرشابارگاه گشت بنیاد از مثال پادشاه بیمثال باد یا رب بخت بیدارش چو حی لاینام باد یا رب ملک و اقبالش چو ملک لایزال. و در قسمت علیای آن سنگ مرمر کبودرنگی مشتمل بر تاریخ بنا نصب شده است. در محلی که اکنون مدرسه دارالشفا ساخته شده قبلاً صحن کوچکی بوده که در هر ضلع آن چهار حجره وجود داشته و در پس آن هم بنای دیگری معروف به صحن شادقلی بوده که از آنجا به مدرسه فیضیه (بنای سوم) میرفتند. عمارت اولی را مرحوم میرزا تقی خان اعتمادالدوله (مشهور به ساروتقی) که از وزرای شاه عباس ثانی بوده است 1055 هجری قمری بنا نهاده چنانکه آب انباری هم که در قسمت دارالشفا باقی است از بقایای همان بنای سابق و بانی آن همان وزیر است. فتحعلیشاه چون این سه بنا را کوچک دید بخرابی آنها دستور داد و بجای آنها مدرسه فیضیه و دارالشفا را بصورت کنونی ساخت و شاهزاده کامران میرزا در سال 1304 هجری قمری که به قم رفت بتأسیس یک بیمارستان در دارالشفا همت گمارد. و این مدرسه را دارالشفای آستانه و مریضخانه قرار داد و یک نفر طبیب به مدیریت آن گماشت و تعدادی طبیب و کارگر برای آن استخدام نمود و مبلغی برای دوا و غذای مرضی در نظر گرفت اما پس ازوفات او از دارالشفا جز اسمی باقی نماند و بیشتر حجرات آن انبار کسبه و عمارت مدرسه اش قهوه خانه شده بودتا در سال 1337 هجری قمری آیهالله فیض به تخلیۀ حجراتش پرداخته تدریجاً آنها را از دست کسبه و متفرقه خارج کرد و تعمیر نمود و محل سکونت محصلین علوم دینی قرار داد. در قسمت شمالی دارالشفا ایوانی است بعرض یک وطول 11/5 و ارتفاع 8 گز که جرزهایش آجری و اطراف جرزها کاشی گره سازی و سقف آن با آجر و کاشی و دارای کتیبه ای از کاشی است بخط ثلث و حدیث نبوی که زمخشری درکشاف و ثعلبی در کشف البیان نقل نموده اند بر آن نوشته شده است. (انجم فروزان - عباسی فیض صص 138- 141). ، نام مدرسه عالی شیراز که بدستور شاه شجاع پسر امیرمبارزالدین، از سلسلۀ آل مظفر ساخته شد. این پادشاه به اهل فضل و هنر توجهی داشت و حافظ شاعر نامدار او را میستود. شاه شجاع میرسید شریف جرجانی عالم معروف صرف و نحو و منطق را به استادی این مدرسه گماشت (تاریخ فرهنگ ایران صدیق ص 185). ، محله ای به قزوین
مدرسه عالی معروفی که بهمت میرزا تقی خان امیرنظام فراهانی وزیر نامدار و عالیقدر ناصرالدین شاه قاجار تأسیس شد. ’دارالفنون در پنجم ربیع الاول 1268 هجری قمری یعنی سیزده روز قبل از قتل آن مرد بزرگ با هفت نفر معلم اتریشی و عده ای مترجم که از میان محصلین اعزامی به فرانسه در 1260 انتخاب شده بودند، از طرف ناصرالدین شاه گشایش یافت. شاگردانی که در آن پذیرفتند از خانواده های اعیان و اشراف بودند و چهارده تا شانزده سال داشتند و عده آنان که بدواً بنا بوده 30 نفر باشد بعداً به 150 تن بالغ گردید. برای اینکه در روابط ایران و دو دولت روس و انگلیس اشکال جدیدی پیدا نشود، امیرکبیر معلمین خارجی را از اتریش که از ممالک معظم آنروزبود، و با ایران مرز مشترک نداشت استخدام کرد ولی بعد از امیرکبیر عده ای نیز از ایتالیا و آلمان و فرانسه استخدام گردیدند. شعبه های تحصیلی این مدرسه عبارت بود از: پیاده نظام، سواره نظام، توپخانه، مهندسی، پزشکی و جراحی، داروسازی و کان شناسی. در تمام شعب، زبان فرانسه و علوم طبیعی و ریاضی و تاریخ و جغرافیا تدریس میشد و بعدها زبان انگلیسی و روسی و نقاشی و موسیقی را در برنامه وارد کردند و به این ترتیب مدرسه شامل دروسی از متوسطه و موادی از تعلیمات عالیه و فنی بود. شاگردان دارالفنون نه فقط مجانی تحصیل میکردند، بلکه از طرف دولت به آنها لباس متحدالشکل داده میشد و ناهار را نیز در مدرسه بخرج دولت صرف میکردند و چند سال اول وظیفه ای دریافت مینمودند. کسانی که در امتحانات نمرۀ عالی میگرفتند به اخذ جائزه و اضافی حقوق نائل میگردیدند. در تاریخ طولانی مملکت این نخستین بار است که دولت مستقیماً اقدام بتأسیس آموزشگاه نموده و تمام مخارج تأسیس و نگاهداری و ادارۀ آن را بر عهده گرفته و اولین دفعه است که دولت برای خود مسئولیتی در امر تعلیم و تربیت قائل شده و بهمین جهت است که سال 1268 هجری قمری را مبداء تحول و دورۀ جدید در فرهنگ باید شمرد. البته اقدام عباس میراز و میرزا عیسی قائم مقام و محمدشاه در اعزام یک تا پنج نفرمحصل به اروپا نشانۀ احساس مسئولیت دولت بود ولی دامنه و دوام نداشت. دارالفنون با معلمین اروپایی آن در شناساندن تمدن اروپا و فرهنگ جدید مغرب زمین عامل بسیار مؤثری بود. فارغ التحصیلهای آن که در ظرف چهل سال از 1100 نفر تجاوز کردند و اغلب از خانواده های مهم و متنفذ بودند، در نشر این فرهنگ کوشیدند و مطالبی که در آن مدرسه با آن آشنا شده بودند در جامعۀ خود انتشار دادند... یکی از کارهای نافعی که معلمین و مترجمین و فارغ التحصیلهای دارالفنون کردند ترجمه و تألیف کتب درسی بود که در چاپ خانه مدرسه به طبع میرسید و میان محصلین و کسانی که شائق بودند توزیع میگردید...’ (تاریخ فرهنگ ایران عیسی صدیق صص 334-337)
مدرسه عالی معروفی که بهمت میرزا تقی خان امیرنظام فراهانی وزیر نامدار و عالیقدر ناصرالدین شاه قاجار تأسیس شد. ’دارالفنون در پنجم ربیع الاول 1268 هجری قمری یعنی سیزده روز قبل از قتل آن مرد بزرگ با هفت نفر معلم اتریشی و عده ای مترجم که از میان محصلین اعزامی به فرانسه در 1260 انتخاب شده بودند، از طرف ناصرالدین شاه گشایش یافت. شاگردانی که در آن پذیرفتند از خانواده های اعیان و اشراف بودند و چهارده تا شانزده سال داشتند و عده آنان که بدواً بنا بوده 30 نفر باشد بعداً به 150 تن بالغ گردید. برای اینکه در روابط ایران و دو دولت روس و انگلیس اشکال جدیدی پیدا نشود، امیرکبیر معلمین خارجی را از اتریش که از ممالک معظم آنروزبود، و با ایران مرز مشترک نداشت استخدام کرد ولی بعد از امیرکبیر عده ای نیز از ایتالیا و آلمان و فرانسه استخدام گردیدند. شعبه های تحصیلی این مدرسه عبارت بود از: پیاده نظام، سواره نظام، توپخانه، مهندسی، پزشکی و جراحی، داروسازی و کان شناسی. در تمام شعب، زبان فرانسه و علوم طبیعی و ریاضی و تاریخ و جغرافیا تدریس میشد و بعدها زبان انگلیسی و روسی و نقاشی و موسیقی را در برنامه وارد کردند و به این ترتیب مدرسه شامل دروسی از متوسطه و موادی از تعلیمات عالیه و فنی بود. شاگردان دارالفنون نه فقط مجانی تحصیل میکردند، بلکه از طرف دولت به آنها لباس متحدالشکل داده میشد و ناهار را نیز در مدرسه بخرج دولت صرف میکردند و چند سال اول وظیفه ای دریافت مینمودند. کسانی که در امتحانات نمرۀ عالی میگرفتند به اخذ جائزه و اضافی حقوق نائل میگردیدند. در تاریخ طولانی مملکت این نخستین بار است که دولت مستقیماً اقدام بتأسیس آموزشگاه نموده و تمام مخارج تأسیس و نگاهداری و ادارۀ آن را بر عهده گرفته و اولین دفعه است که دولت برای خود مسئولیتی در امر تعلیم و تربیت قائل شده و بهمین جهت است که سال 1268 هجری قمری را مبداء تحول و دورۀ جدید در فرهنگ باید شمرد. البته اقدام عباس میراز و میرزا عیسی قائم مقام و محمدشاه در اعزام یک تا پنج نفرمحصل به اروپا نشانۀ احساس مسئولیت دولت بود ولی دامنه و دوام نداشت. دارالفنون با معلمین اروپایی آن در شناساندن تمدن اروپا و فرهنگ جدید مغرب زمین عامل بسیار مؤثری بود. فارغ التحصیلهای آن که در ظرف چهل سال از 1100 نفر تجاوز کردند و اغلب از خانواده های مهم و متنفذ بودند، در نشر این فرهنگ کوشیدند و مطالبی که در آن مدرسه با آن آشنا شده بودند در جامعۀ خود انتشار دادند... یکی از کارهای نافعی که معلمین و مترجمین و فارغ التحصیلهای دارالفنون کردند ترجمه و تألیف کتب درسی بود که در چاپ خانه مدرسه به طبع میرسید و میان محصلین و کسانی که شائق بودند توزیع میگردید...’ (تاریخ فرهنگ ایران عیسی صدیق صص 334-337)
دهی از دهستان دیزمار خاوری بخش ورزقان شهرستان اهر، چهل و دو هزارگزی شمال ورزقان چهل هزارگزی راه ارابه رو تبریز به اهر، کوهستانی، گرمسیر مالاریایی، سکنه 560 تن، آب از چشمه، محصول عمده آنجا غلات، انگور، انجیر است، شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی آن جاجیم بافی و راه آن مالرو است، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ص 204)
دهی از دهستان دیزمار خاوری بخش ورزقان شهرستان اهر، چهل و دو هزارگزی شمال ورزقان چهل هزارگزی راه ارابه رو تبریز به اهر، کوهستانی، گرمسیر مالاریایی، سکنه 560 تن، آب از چشمه، محصول عمده آنجا غلات، انگور، انجیر است، شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی آن جاجیم بافی و راه آن مالرو است، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ص 204)