جدول جو
جدول جو

معنی دارالحزن - جستجوی لغت در جدول جو

دارالحزن
خانه و محلی که اهل آن دچار غم واندوه باشند، بیت الحزن، خانۀ غم واندوه
تصویری از دارالحزن
تصویر دارالحزن
فرهنگ فارسی عمید
دارالحزن
(رُلْ حَ زَ)
وادی اندوهناک و دلگیر. (ناظم الاطباء). رجوع به بیت الحزن شود
لغت نامه دهخدا
دارالحزن
اندوهکده سرای اندوهناک بیت الحزن
تصویری از دارالحزن
تصویر دارالحزن
فرهنگ لغت هوشیار
دارالحزن
((رُ لْ حُ))
سرای اندوهناک، بیت الحزن
تصویری از دارالحزن
تصویر دارالحزن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دارالحرب
تصویر دارالحرب
سرزمین دشمن که در آنجا جنگ کنند، شهر دشمن، سرزمین های خارج از ممالک اسلامی را می گفتند که با مسلمانان در جنگ بودند
فرهنگ فارسی عمید
(رُلْقُ)
محله ای در بغداد بین کرخ و نهر عیسی بن علی. حافظ امام ابوالحسن علی دارالقطنی منسوب به این ناحیت است. (معجم البلدان). رجوع به دار قطنی شود
لغت نامه دهخدا
(رُلْ حِمْ مِ)
به مصر است و ابراهیم بن حجاج حمصی منسوب به دارالحمص است چه در آنجا سکونت داشت. (منتهی الارب). سمعانی ابراهیم بن حجاج را حمصی به معنی نخودفروش دانسته است و بنابراین، تعریف منتهی الارب درست نمینماید. زیرا حمص به معنی نخود است
لغت نامه دهخدا
(رُلْ حَ)
جایی که در آن جنگ باید کرد، کشور کفار که مطیع اسلام نباشند. چون اینچنین ملک لایق غزا کردن است، دارالحرب گفتند. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(رُلْ حَ دَ)
آبریزگاه. مستراح. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(رُلْ اَ)
سرزمین هند را گفته اند. (مسکوکات ایران رابینو ص 98)
لغت نامه دهخدا
(رُلْ قَ ز ز)
محلۀ بزرگی از بغداد قدیم است که اکنون ویران شده و جای آن با بغداد کنونی نزدیک یک فرسخ فاصله دارد. ابوحفص عمر بن محمد دارالقزی منسوب به این ناحیت است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا