آنچه از خواسته و کالا که مال انسان باشد، سرمایه، ثروت، تمول، وزارتخانه یا اداره ای که مالیات ها را وصول می کند و به امور درآمد و هزینۀ کشور رسیدگی می کند، مالیه، نوعی از پارچۀ ابریشمی موج دار
آنچه از خواسته و کالا که مال انسان باشد، سرمایه، ثروت، تمول، وزارتخانه یا اداره ای که مالیات ها را وصول می کند و به امور درآمد و هزینۀ کشور رسیدگی می کند، مالیه، نوعی از پارچۀ ابریشمی موج دار
مقابل نادانی، علم، وقوف، فقه، فهم، شعر، بصیرت، هنگ، (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی)، دانشمندی، دانش، (آنندراج)، ملح، (منتهی الارب)، مقابل کانائی، نظار، درک، ادراک، قرابه، (منتهی الارب) : خرد بهتر از چشم و بینائی است نه بینائی افزون ز دانائی است، ابوشکور، بمردی و دانائی و فرّهی بزرگی و آیین شاهنشهی، فردوسی، چنین داد پاسخ که ای سرفراز بدانایی از هر کسی بی نیاز، فردوسی، بگویم که این گرد بهرام گور بمردی و دانائی و فر و زور، فردوسی، که آمد بنزدیک ما آگهی ز دانائی شاه و از فرهی، فردوسی، بنزد چون تو بی جنسی چه دانائی چه نادانی بدست چون تو نامردی چه نرم آهن چه روهینا، سنائی، زهی تحصیل دانائی که سوی خود شدم نادان کرا استاد دانا بود چون من کرد نادانش، خاقانی، بنادانی خری بردم بر این بام بدانائی فرود آرم سرانجام، نظامی، ضمیرش کاروانسالارغیب است توانا را ز دانائی چه عیب است، نظامی، هر که درو جوهر دانائی است در همه کاریش توانائی است، نظامی، گر کسی را رغبت دانش بود گو دم مزن زانکه من دم درکشیدم تا بدانائی زدم، سعدی، فراسه، دانائی بنشان و نظر، نوقه، دانائی و مهارت در هر چیزی، قراب، دانائی ودریافت وی، (منتهی الارب)، - امثال: دانائی بینائیست، دانائی توانائیست، ، عقل، (آنندراج)، خرد، عاقلی، خردمندی
مقابل نادانی، علم، وقوف، فقه، فَهم، شعر، بصیرت، هنگ، (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی)، دانشمندی، دانش، (آنندراج)، ملح، (منتهی الارب)، مقابل کانائی، نظار، درک، ادراک، قرابه، (منتهی الارب) : خرد بهتر از چشم و بینائی است نه بینائی افزون ز دانائی است، ابوشکور، بمردی و دانائی و فرّهی بزرگی و آیین شاهنشهی، فردوسی، چنین داد پاسخ که ای سرفراز بدانایی از هر کسی بی نیاز، فردوسی، بگویم که این گرد بهرام گور بمردی و دانائی و فر و زور، فردوسی، که آمد بنزدیک ما آگهی ز دانائی شاه و از فرهی، فردوسی، بنزد چون تو بی جنسی چه دانائی چه نادانی بدست چون تو نامردی چه نرم آهن چه روهینا، سنائی، زهی تحصیل دانائی که سوی خود شدم نادان کرا استاد دانا بود چون من کرد نادانش، خاقانی، بنادانی خری بردم بر این بام بدانائی فرود آرم سرانجام، نظامی، ضمیرش کاروانسالارغیب است توانا را ز دانائی چه عیب است، نظامی، هر که درو جوهر دانائی است در همه کاریش توانائی است، نظامی، گر کسی را رغبت دانش بود گو دم مزن زانکه من دم درکشیدم تا بدانائی زدم، سعدی، فراسه، دانائی بنشان و نظر، نوقه، دانائی و مهارت در هر چیزی، قراب، دانائی ودریافت وی، (منتهی الارب)، - امثال: دانائی بینائیست، دانائی توانائیست، ، عقل، (آنندراج)، خرد، عاقلی، خردمندی
دهی از دهستان مرودشت بخش زرقان شهرستان شیراز، واقع در 7هزارگزی شمال خاوری زرقان و 3هزارگزی شوسۀ شیراز به اصفهان، دامنه و معتدل و مالاریایی است و دارای 150 تن سکنه، آب آن از رود خانه سیوند تأمین میشود، محصول آنجاغلات و حبوبات و چغندر است و شغل مردم آنجا زراعت و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی از دهستان مرودشت بخش زرقان شهرستان شیراز، واقع در 7هزارگزی شمال خاوری زرقان و 3هزارگزی شوسۀ شیراز به اصفهان، دامنه و معتدل و مالاریایی است و دارای 150 تن سکنه، آب آن از رود خانه سیوند تأمین میشود، محصول آنجاغلات و حبوبات و چغندر است و شغل مردم آنجا زراعت و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی از دهستان ایسین بخش مرکزی شهرستان بندرعباس، واقع در 6هزارگزی خاور بندرعباس و سر راه مالرو بندرعباس به میناب، جلگه است و گرمسیر و دارای 70 تن سکنه، آب آن از چاه است و محصول آنجا خرما و سبزیجات، و شغل مردم آن زراعت است و صید ماهی و راه آنجا مالروست، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی از دهستان ایسین بخش مرکزی شهرستان بندرعباس، واقع در 6هزارگزی خاور بندرعباس و سر راه مالرو بندرعباس به میناب، جلگه است و گرمسیر و دارای 70 تن سکنه، آب آن از چاه است و محصول آنجا خرما و سبزیجات، و شغل مردم آن زراعت است و صید ماهی و راه آنجا مالروست، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
عبدالرحمن بن احمد بن عطیه دارانی دمشقی مکنی به ابوسلیمان از اکابر عرفا و رجال طریقت و مشایخ شام که در میان این طبقه مسلم خاص و عام و به کثرت فضل و زهد و تقوی معروف است. وفات او را بین سالهای 203 و 224 هجری قمری بروایات مختلف نوشته اند. نسبت او به دیهی بنام داریا است که از دهات غوطۀ دمشق بوده و مولد و مسکن و مدفنش همانجا است و اکنون خاک او زیارتگاه مردم است. این نسبت دارانی به داریا (ی یا برخلاف قیاس است (ریحانه الادب). هجویری درباره وی گوید: وی را کلام لطیف است اندر معاملات و حفظ قلوب و رعایت جوارح. (کشف المحجوب)
عبدالرحمن بن احمد بن عطیه دارانی دمشقی مکنی به ابوسلیمان از اکابر عرفا و رجال طریقت و مشایخ شام که در میان این طبقه مسلم خاص و عام و به کثرت فضل و زهد و تقوی معروف است. وفات او را بین سالهای 203 و 224 هجری قمری بروایات مختلف نوشته اند. نسبت او به دیهی بنام داریا است که از دهات غوطۀ دمشق بوده و مولد و مسکن و مدفنش همانجا است و اکنون خاک او زیارتگاه مردم است. این نسبت دارانی به داریا (ی یا برخلاف قیاس است (ریحانه الادب). هجویری درباره وی گوید: وی را کلام لطیف است اندر معاملات و حفظ قلوب و رعایت جوارح. (کشف المحجوب)
دهی از دهستان کرزان رود شهرستان تویسرکان، شش هزارگزی جنوب شهر تویسرکان، پنج هزارگزی جنوب راه شوسۀ تویسرکان به کرمانشاه، کوهستانی سردسیر، سکنه 900 تن، آب آن از قنات، محصول آنجا غلات، حبوبات، لبنیات، انگور است، شغل اهالی زراعت، گله داری، راه آن مالرو است، در دو محل به فاصله دو هزارگز واقع و بالا و پائین نامیده شده، سکنه بالا 370 تن است، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی از دهستان کرزان رود شهرستان تویسرکان، شش هزارگزی جنوب شهر تویسرکان، پنج هزارگزی جنوب راه شوسۀ تویسرکان به کرمانشاه، کوهستانی سردسیر، سکنه 900 تن، آب آن از قنات، محصول آنجا غلات، حبوبات، لبنیات، انگور است، شغل اهالی زراعت، گله داری، راه آن مالرو است، در دو محل به فاصله دو هزارگز واقع و بالا و پائین نامیده شده، سکنه بالا 370 تن است، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
ده کوچکی است از دهستان کرگاه بخش ویسیان شهرستان خرم آباد، هفت هزارگزی جنوب ماسور، هفت هزارگزی جنوب راه شوسۀ خرم آباد به اندیمشک و دارای 50 تن سکنه است، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
ده کوچکی است از دهستان کرگاه بخش ویسیان شهرستان خرم آباد، هفت هزارگزی جنوب ماسور، هفت هزارگزی جنوب راه شوسۀ خرم آباد به اندیمشک و دارای 50 تن سکنه است، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
سید جعفر بن ابی اسحاق موسوی علوی دارابی، ساکن بروجرد و معروف بکشفی از اجلۀ علمای امامیۀقرن سیزدهم هجری است که اصلاً از دارابگرد پارس بوده ... و عالمی است ادیب، نحوی، عارف و در حدیث و تفسیربی نظیر، از تألیفات اوست: 1- اجابهالمضطرین فی اصول الدین و بعض فروعه ... که حاوی بیانات ایقانیه و تحقیقات عرفانیه بوده و در هند و ایران چاپ شده است، 2- ارجوزه فی الکلام، 3- ارجوزه فی المنطق، 4- ارجوزه فی النحو ... 5- برق و شرق که شرق و غرب نیز گویند در شرح بعضی از احادیث دینیه که بپارسی فصیح و مسجع و مقفی موافق مشرب اهل ذوق و عرفان شرح کرده، چنانچه اصل حدیث را بعنوان کتاب الحصن الحصین شرح کرده است، 6-البلدالامین که منظومه ای است در اصول عقاید و از هزار بیت متجاوز بوده و آن را میرزا ابوالحسن اصطهباناتی، نوۀ دارابی، به عنوان کتاب الحصن الحصین شرح کرده است، 7- تحفهالملوک فی السیر السلوک که کتابی است در عقل و جهل و تعدیل قوای آنها و آن رابه پارسی بنام فتح علیشاه قاجار تألیف کرده و در آخرش قصیده ای ! در مدح سلطان گفته و از ابیات آن دو بیت نقل میشود: مه مه ! ای طوطی سخن بسیار شد زین سخن هر صفحه ای طومار شد داستان عقل بی پایان بود آنچه ناید در بیان، عقل آن بود، کتب دیگری نیز داشته است، درگذشت او را در سال 1267 هجری قمری ثبت کرده اند، رجوع به کشفی و ریحانه الادب ج 3 شود میرزا محمدعلی دارابی معروف به بهار پسر میرزا اسحاق شیخ الاسلام از اکابر بروجرد بوده و مانند پدر منصب شیخ الاسلامی داشته و بقضاوت مشغول بوده و در سال 1260 هجری قمری درگذشت، (ریحانه الادب ج 1 بهار)، رجوع به بهار شود
سید جعفر بن ابی اسحاق موسوی علوی دارابی، ساکن بروجرد و معروف بکشفی از اجلۀ علمای امامیۀقرن سیزدهم هجری است که اصلاً از دارابگرد پارس بوده ... و عالمی است ادیب، نحوی، عارف و در حدیث و تفسیربی نظیر، از تألیفات اوست: 1- اجابهالمضطرین فی اصول الدین و بعض فروعه ... که حاوی بیانات ایقانیه و تحقیقات عرفانیه بوده و در هند و ایران چاپ شده است، 2- ارجوزه فی الکلام، 3- ارجوزه فی المنطق، 4- ارجوزه فی النحو ... 5- برق و شرق که شرق و غرب نیز گویند در شرح بعضی از احادیث دینیه که بپارسی فصیح و مسجع و مقفی موافق مشرب اهل ذوق و عرفان شرح کرده، چنانچه اصل حدیث را بعنوان کتاب الحصن الحصین شرح کرده است، 6-البلدالامین که منظومه ای است در اصول عقاید و از هزار بیت متجاوز بوده و آن را میرزا ابوالحسن اصطهباناتی، نوۀ دارابی، به عنوان کتاب الحصن الحصین شرح کرده است، 7- تحفهالملوک فی السیر السلوک که کتابی است در عقل و جهل و تعدیل قوای آنها و آن رابه پارسی بنام فتح علیشاه قاجار تألیف کرده و در آخرش قصیده ای ! در مدح سلطان گفته و از ابیات آن دو بیت نقل میشود: مه مه ! ای طوطی سخن بسیار شد زین سخن هر صفحه ای طومار شد داستان عقل بی پایان بود آنچه ناید در بیان، عقل آن بود، کتب دیگری نیز داشته است، درگذشت او را در سال 1267 هجری قمری ثبت کرده اند، رجوع به کشفی و ریحانه الادب ج 3 شود میرزا محمدعلی دارابی معروف به بهار پسر میرزا اسحاق شیخ الاسلام از اکابر بروجرد بوده و مانند پدر منصب شیخ الاسلامی داشته و بقضاوت مشغول بوده و در سال 1260 هجری قمری درگذشت، (ریحانه الادب ج 1 بهار)، رجوع به بهار شود
سختی و درشتی تمام، (آنندراج)، سختی به عیار، (ناظم الاطباء)، صلابت، (فرهنگ شعوری ج 1 ص 384)، چون سنگ سخت: چار چیز است که در سنگ اگر جمع شود لعل و فیروزه شود سنگ بدان خارائی پاکی طینت و اصل گهر و استعداد تربیت کردن مهر از فلک مینائی در من این هر سه صفت هست ولی تربیت از تو که خورشید جهان آرائی، سید جلال عضد (از شرفنامۀ منیری)
سختی و درشتی تمام، (آنندراج)، سختی به عیار، (ناظم الاطباء)، صلابت، (فرهنگ شعوری ج 1 ص 384)، چون سنگ سخت: چار چیز است که در سنگ اگر جمع شود لعل و فیروزه شود سنگ بدان خارائی پاکی طینت و اصل گهر و استعداد تربیت کردن مهر از فلک مینائی در من این هر سه صفت هست ولی تربیت از تو که خورشید جهان آرائی، سید جلال عضد (از شرفنامۀ منیری)
دهی از دهستان میرده بخش مرکزی شهرستان سقز، چهل هزارگزی جنوب باختر سقز، یازده هزارگزی شمال شوسۀ سقز به بانه، کوهستانی، سردسیر، سکنۀ آنجا صد و پنجاه نفر، آب آن از چشمه، محصول آن غلات، لبنیات، توتون، شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آنجا مالرو است، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ص 169)
دهی از دهستان میرده بخش مرکزی شهرستان سقز، چهل هزارگزی جنوب باختر سقز، یازده هزارگزی شمال شوسۀ سقز به بانه، کوهستانی، سردسیر، سکنۀ آنجا صد و پنجاه نفر، آب آن از چشمه، محصول آن غلات، لبنیات، توتون، شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آنجا مالرو است، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ص 169)