جدول جو
جدول جو

معنی دادوکلا - جستجوی لغت در جدول جو

دادوکلا(کَ)
دهی از دهستان بنافت بخش دودانگۀ شهرستان ساری. واقع در 15 هزارگزی جنوب باختری کهنه ده. کوهستانی، جنگلی معتدل. مرطوب. مالاریائی و دارای 730 تن سکنۀ مازندرانی و فارسی زبان. آب آن از چشمه سار. محصول آنجا برنج و غلات و عسل. شغل اهالی آنجا زراعت و گله داری. صنایع دستی زنان کرباس و شال بافی و راه آن مالرو است. برنج در دشت فریم زراعت مینمایند. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَ)
ده کوچکی است از بخش مرکزی شهرستان آمل. دارای 50 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی است از دهستان اهلمرستاق بخش مرکزی شهرستان آمل در 5هزارگزی شمال باختری آمل و 3 هزارگزی باختر شوسۀ آمل به محمودآباد. دشت، معتدل مرطوب، مالاریائی و دارای 170 تن سکنه است. آب آن از چشمه آغوزکنی و رود خانه هراز تأمین می شود و محصول آنجا برنج، پنبه، کنف، غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(اَ کُ)
نوعی مرغوب از قند
لغت نامه دهخدا
(اَ دُ)
فرضۀ بحریه در مقاطعۀ گتبرگ و بهوس سوئد. عدد سکنۀ آن 4000 تن و تجارت آن چوب و قطران و غیره است. (ضمیمۀ معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(هَِ)
دهی است از بخش مرکزی شهرستان آمل. دارای 605 تن سکنه، آب آن از رود هراز و محصول عمده اش برنج و حبوب است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان مشک آباد از بخش مرکزی شهرستان شاهی واقع در چهار هزارگزی جنوب شرقی جویبار. ناحیه ای است در جلگه، معتدل، مرطوب، مالاریایی، دارای 470 تن سکنه. مذهب اهالی شیعه است و مردم آن به لهجۀ مازندرانی سخن میگویند. از آب رود مشروب میشود. محصول آنجا برنج و غلات و پنبه و صیفی است و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
نام موضعی به بابل (بار فروش) مازندران. (مازندران و استرآباد رابینو ص 117 بخش انگلیسی و ص 158 ترجمه فارسی آن)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی است از دهستان راستوپی بخش سوادکوه شهرستان شاهی، در 2500گزی شمال زیرآب و یکهزارگزی راه آهن و شوسۀ شاهی تهران و در سرزمین کوهستانی واقع و هوای آن معتدل مرطوب و مالاریائی است و دارای 1340 تن سکنه میباشد. آب آن از چشمه و رود خانه تالار و محصول آن برنج و غلات و لبنیات، و شغل اهالی زراعت و گله داری و کارگری در معدن زغال سنگ زیرآب و صنایع دستی زنان کرباس و شال بافی است. راه مالرو دارد. در تابستان گله داران به ییلاقات دلوپی میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی است از دهستان علی آباد بخش مرکزی شهرستان شاهی، واقع در 1500 گزی خاوری راه شوسۀ شاهی به ساری، 3 هزارگزی شمال خاوری ساری. دشت، هوای آن معتدل و مرطوب، و آب آن از رود خانه سیاه رود و چشمه. محصول آن، برنج، غلات، توتون، پنبه، نیشکر و ابریشم است. 2000 تن سکنه دارد که بشغل زراعت و کارگری در کارخانه ها اشتغال دارند. از صنایع دستی محلی زنان بافتن پارچه های ابریشمی و کرباس است. راه شوسۀ فرعی و دبستان دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(وو کَ)
نام موضعی به دودانگۀ هزارجریب مازندران. (سفرنامۀ رابینو ص 122 بخش انگلیسی)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
یکی از درباریان دنیس جبار سیراکوس
لغت نامه دهخدا
(دِ)
اعتدال قد و موزونی بالا و قامت و آن را دادبود نیز گویند و دادوند، به معنی معتدل که اعتدال داده شده باشد. (انجمن آرا). درستی و اندازۀ بالا و سرتاپا که دادوند هم گویند
لغت نامه دهخدا
(وْ کَ)
دهی است از دهستان دابو بخش مرکزی شهرستان آمل واقع در 14 هزارگزی شمال خاوری آمل با 600 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
از توابع دهستان میان رود
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع جلال ازرک جنوبی بابل، از توابع نوکنده ی علی آباد.، از توابع چهاردانگه ی سورتچی ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان بنافت ساری
فرهنگ گویش مازندرانی