جدول جو
جدول جو

معنی دادانلو - جستجوی لغت در جدول جو

دادانلو
دهی از دهستان جعفرآباد بخش حومه شهرستان قوچان واقع در25 هزارگزی جنوب خاوری قوچان و 10 هزارگزی شمال خاوری شوسۀ قدیم قوچان بمشهد، جلگه معتدل، دارای 174 تن سکنه، فارسی و کردی زبان، آب آن از قنات و محصول آنجا غلات و سیب زمینی و شغل اهالی آن زراعت و مالداری وراه آنجا مالرو است، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

دهی جزء دهستان گورائیم بخش مرکزی شهرستان اردبیل، واقع در42 هزارگزی جنوب باختری اردبیل و 32 هزارگزی شوسۀ اردبیل به خلخال، کوهستانی و معتدل و دارای 381 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات، شغل اهالی آنجازراعت و گله داری و صنایع دستی مردم آن فرش بافی و راه آنجا مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
دهی جزء دهستان چای پاره بخش مرکزی شهرستان زنجان واقع در 15 هزارگزی شمال باختری زنجان و 12 هزارگزی راه آهن زنجان تبریز، کوهستانی، سردسیر و دارای 192 تن سکنه، آب آن از چشمه و قنات محصول آن غلات، شغل اهالی آن زراعت و گلیم و جاجیم بافی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دهی است از دهستان کرچمبو بخش داران شهرستان فریدن. در 32هزارگزی راه عمومی مالرو. کوهستانی است و دارای 400 تن سکنه. آب آن از چشمه و قنات و محصولش غلات و حبوبات و شغل مردمش زراعت و راه مالروست. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(دُ)
دهی از دهستان میان دورود بخش مرکزی شهرستان ساری. آب آن از رود خانه نکا و محصول آن برنج، غلات، پنبه و صیفی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان دیزجرود بخش عجب شیر شهرستان مراغه، واقع در پنج هزارگزی شمال باختری عجب شیر و هزاروپانصدگزی جنوب شوسۀ بندر دانالو بمراغه، جلگه است و گرمسیر و مالاریائی دارای 797 سکنه، آب آن از قلعه چای و چاه و محصول آنجا غلات و بادام و شغل مردم آن زراعت و راه آنجا مالروست و در دوهزارگزی خاور قریه یک بندر کشتی رانی بنام بندر دانالو میباشد و بوسیله کشتی به ارومیه و شرفخانه مربوط است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)، نام بندری است کنار دریاچۀ ارومیه در دوهزارگزی قریۀ دانالو، نام محلی کنار راه تازه کند به بندر دانالو میان آغچه اوباو بندر دانالو در 6000 گزی تازه کند، نام دهی در 651هزارگزی تهران، میان خضرلو و قارقابازار و در 69هزارگزی شرفخانه و آنجا ایستگاه ترن است
لغت نامه دهخدا
(اُ)
از ایلات اطراف تهران. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 111). از ایلات اطراف تهران، ساوه، زرند و قزوین و مرکب از 1200 خانوار است. ییلاقشان کوههای شمالی البرز و قشلاقشان خوار میباشد و چادرنشین هستند
لغت نامه دهخدا
از دهات دهستان جیرستان بخش باجگیران شهرستان قوچان است، در 30هزارگزی مغرب باجگیران بر سر راه مالرو عمومی باجگیران به چورمه، در منطقۀ کوهستانی سردسیری واقع است و 660 تن سکنه دارد، آبش از چشمه تأمین میشود و محصولش غلات است، اهالی به زراعت و مالداری و هیزم کنی مشغولند و صنعت دستی مردم آنجا بافتن قالیچه و گلیم و جوال است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(گِ دِ)
دهی است از دهستان باراندوزچای حومه شهرستان ارومیه واقع در 20هزارگزی جنوب خاوری ارومیه و 2هزارگزی شمال راه شوسۀ ارومیه و مهاباد. هوای آن معتدل ومالاریایی و دارای 350 تن سکنه است. آب آن از درین قلعه و محصول آن غلات، توتون، چغندر، حبوبات و انگور است. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان جوراب بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(دُ)
دهی از دهستان گرم بخش ترک شهرستان میانه. سکنۀ آن 558 تن. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات و نخود و عدس. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دهی است جزء دهستان اجارود بخش گرمی شهرستان اردبیل واقع در 16 هزارگزی خاور گرمی و 6 هزارگزی راه شوسۀ اردبیل به گرمی، با 146 تن سکنه. آب آن از چشمه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(دُ)
دهی است از دهستان مشگین بخش مرکزی شهرستان خیاو. 279 تن سکنه. آب آن از دوشانلوچای تأمین می شود. راه، شوسه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان قشلاق بخش قیدار شهرستان زنجان، واقع در 30 هزارگزی جنوب باختری قیدار با 158 تن سکنه، آب آن از چشمه وراه آن مالروست، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(قَ دَ)
دهی است از دهستان گرم خان بخش حومه شهرستان بجنورد واقع در 20 هزارگزی شمال بجنورد و3 هزارگزی شمال راه مالرو عمومی بجنورد به نجف آباد. موقع جغرافیایی آن کوهستانی معتدل و سکنۀ آن 465 تن است. آب آن از چشمه و رودخانه و محصول آن غلات، بنشن، تریاک و شغل اهالی زراعت و گله داری و مالداری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان قره لز بخش میاندوآب شهرستان مراغه، در 36هزارگزی جنوب خاوری میاندوآب و 4هزارگزی باختر راه ارابه رو میاندوآب به شاهین دژ قرار گرفته است، زمین آن جلگه هوای آن معتدل مالاریائی است، 310 تن سکنه دارد، آب آن از زرینه رود، محصول آن غلات و توتون و چغندر و حبوبات و شغل اهالی زراعت، صنایع دستی آنان جاجیم بافی است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(زِ)
دهی از دهستان جیرستان است که در بخش باجگیران شهرستان قوچان واقع است و 163 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(دَ کَ)
دهی است از دهستان آغمیون بخش مرکزی شهرستان سراب. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوب است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(دُ)
دهی است از دهستان کسبایر بخش حومه شهرستان بجنورد، واقع در 24هزارگزی شمال غربی بجنورد و یک هزارگزی خاور راه مالرو عمومی بجنورد به شبان، با 886 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان ایروموسی بخش مرکزی شهرستان اردبیل، واقع در 19هزارگزی باختر اردبیل و 12 هزارگزی شوسۀ اردبیل به تبریز، هوای آن معتدل و دارای 225 تن سکنه است، آب آنجا از چشمه تأمین میشود، محصول آن غلات، حبوب، شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است، تیره ای از ایل شاهسون در این ده سکونت دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(نِ)
بغازی است که دریای مرمره را با دریای اژه میپیوندد. نام قدیمی آن هلس پونت بوده است. شهر داردانوس که پیش از میلاد مسیح از جاهای معروف این ناحیه بود و جزء مملکت تروآ حساب می شد نام خود را به این بغاز داد. در کنار این بغازاز جانب شمال غربی، شبه جزیره گالی پولی از خاک اروپا و از طرف جنوب شرقی خاک آسیای صغیر (ترکیه) قرار دارد. (از دائره المعارف بریتانیا). طول آن هفتاد هزار گز (لاروس) و عرض بین 1800 تا 7000 گز و عمقش میان 50 تا 60 گز برآورد شده است. ساحل بغاز داردانل در کناره های صربستان و آناطولی صاف و در جاهای دیگر شن زار است. تنگ ترین محل آن بین قلعۀ سلطانیه و کلیدالبحر است. (قاموس الاعلام ترکی). آب این بغاز بصورت یک شطدریایی است که از شمال بجنوب جریان دارد. (لاروس)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
دهی از دهستان میانکوه بخش چاپشلو شهرستان دره گز واقع در 38 هزارگزی جنوب باختری قره باشلو است. سر راه مالرو عمومی دره گز میباشد، محلی است کوهستانی و سردسیر سکنۀ آن 249 تن است. مذهبشان شیعه و زبانشان کردی است. آب آنجا از چشمه و محصولات غلات و پنبه و شغل اهالی زراعت است. راه آن جا مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان قوریچای بخش قره آغاج شهرستان مراغه که در 51هزارگزی جنوب باختری قره آغاج و 24هزارگزی شمال خاوری شوسۀ میاندوآب به صائین دژ قرار دارد، منطقه ای است کوهستانی، معتدل با 150 تن سکنه، آبش از چشمه و محصولش غلات، نخود، کرچک، شغل مردمش زراعت و صنایع دستی اهالی جاجیم بافی و راهش مالرو میباشد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)، کسی را گویند که همه روزه فخر کند و منصب خود بمردم عرض نماید و هیچ کار ازو نیاید و او را بعربی فیاش میگویند، (برهان)، کسی را گویند که دعوی بی معنی کند و با جبن، خود را شجاع داند، (انجمن آرا)، رجوع به ناظم الاطباء شود
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان خسروشاه بخش اسکوشهرستان تبریز در 9هزارگزی شمال باختری مرکز اسکو و2هزارگزی شوسۀ تبریز به اسکو در جلگه واقع است، هوایش معتدل و 270 تن سکنه دارد، آبش از آجی چای و چشمه و محصولش غلات، بادام و شغل مردمش زراعت و گله داری وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
نام محلی کنار راه قوچان به لطف آباد میان اینچه و تاج الدین در 59500گزی قوچان، دهی است از دهستان جعفرآباد بخش حومه شهرستان قوچان در 25هزارگزی جنوب خاوری قوچان. دارای 174 سکنه. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(دُ)
دهی است از دهستان تکاب بخش نوخندان شهرستان دره گز. با 275تن سکنه. آب آن از چشمه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
صاحب فرهنگ لسان العجم (شعوری) گوید که لقب شاهان باستانی است از کیومرث تا گشتاسپ شاه، (شعوری ج 1ص 321)، اما این سخن بر اساسی نیست و ظاهراً قسمت اول کلمه پیشدادان یا پیشدادیان یعنی ’پیش’ در مأخذ نقل لغت محذوف گشته بوده است و شعوری جزء دوم را که ’دادان’ باشد مستقل پنداشته و به معنی پادشاهان باستانی ایران گرفته و سپس اشتباه دیگری نیز مرتکب گشته و سلسلۀ کیانیان را به پیشدادیان منضم ساخته است
لغت نامه دهخدا
تصویری از بادالو
تصویر بادالو
متورم ورم کرده باد کرده پف کرده: چشمهای باد آلو
فرهنگ لغت هوشیار
از توابع میان دورود ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
نام طایفه ای ترک نژاد و مهاجر در مازندران
فرهنگ گویش مازندرانی