جدول جو
جدول جو

معنی دائیج - جستجوی لغت در جدول جو

دائیج
نام مرتعی در آمل
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(یَ)
مؤنث داء. زن بیمار. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
نائج یا نیج کوه ازمحال بلدۀ نارنج کوه از دهات نور مازندران، (مازندران و استرآباد ص 149)، یکی از بلوکات پانزده گانه نورو مشتمل بر 18 قریه و جمعیت تقریبی آن 3815 تن است، (جغرافیای سیاسی کیهان ص 299)، نام یکی از دهستانهای بخش نور شهرستان آمل است و در قسمت باختری آمل واقعشده است، قسمتی از قراء این دهستان در سینۀ کوه ’گزناسرا’ و بقیۀ آبادیهایش در دشت و دامنه قرار دارد، محصول عمده اش برنج و پیاز و لبنیات است، آبادیهای قشلاقی مهمش عبارت است از ’علی آباد’ و ’جوربند’ و آبادیهای مهم ییلاقیش ’واز’ و ’گزناسرا’ است، این دهستان از 17 آبادی تشکیل شده است و جمعیت آن در حدود سه هزار نفر است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ص 298)
لغت نامه دهخدا
برادر مادر، خال، خالو، مربرار، آبو، آبی:
بردائی نیک پی شو یکی
همی باش نزدیک او اندکی
ترا گر ببیند بدینگونه خال
ز روی تو گیرد همه روزه فال،
شمسی (یوسف و زلیخا)،
- دائی تنی، برادر مادر که با وی ازیک پدر و یک مادر باشد، مقابل دائی ناتنی،
، نیای پدری (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دائی
تصویر دائی
برادر مادر
فرهنگ لغت هوشیار
چوبی در آغل، برای آویزان کردن شاخ و برگ درخت
فرهنگ گویش مازندرانی