جدول جو
جدول جو

معنی داءالملوک - جستجوی لغت در جدول جو

داءالملوک
(ئُلْ مُ)
ترفه. تنعم، نقرس. داءالمفاصل.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دارالملک
تصویر دارالملک
پایتخت، شهری که مرکز سیاسی یک کشور و محل اقامت پادشاه یا رئیس جمهوری و هیئت دولت باشد، سواد اعظم، دارالسّلطنه، دارالخلافه، تختگاه، عاصمه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دا الملوک
تصویر دا الملوک
دا المفاصل، شاهدرد، تن آسایی، تنعم رفاه ترفه، نقرس دا المفاصل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارالملک
تصویر دارالملک
پایتخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارالملک
تصویر دارالملک
((~. مُ))
پایتخت کشور
فرهنگ فارسی معین
پاتخت، پایتخت، حکومت نشین، شاه نشین، عاصمه، همایون گاه
فرهنگ واژه مترادف متضاد