جدول جو
جدول جو

معنی خیما - جستجوی لغت در جدول جو

خیما
مایه ی خمیر
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ایما
تصویر ایما
(دخترانه)
اشاره
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تیما
تصویر تیما
(دخترانه و پسرانه)
دشت، بیابان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شیما
تصویر شیما
(دخترانه)
زن زیبای عرب، زنی که روی چانه اش خال دارد، نام دختر حلیمه سعدیه دایه پیامبر (ص)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ریما
تصویر ریما
(دخترانه)
اسم مستعار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سیما
تصویر سیما
(دخترانه)
صورت، رخ، چهره، صورت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نیما
تصویر نیما
(پسرانه)
نام آور، نامور، کمان، نامی مازندرانی، علی اسفندیاری متخلص به نیما یوشیج شاعر معروف ایرانی قرن چهاردهم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خیام
تصویر خیام
خیمه ها، چادرها، جمع واژۀ خیمه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایما
تصویر ایما
اشاره کردن با حرکات چشم و ابرو یا دست، به رمز و مجاز سخن گفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیما
تصویر سیما
خصوصاً، مخصوصاً، به ویژه، بالخصوص، لاسیّما، علی الخصوص، به خصوص، بیژه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیما
تصویر سیما
روی، چهره، صورت، ناصیه، پیشانی، علامت، هیئت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خیمه
تصویر خیمه
چادر، سر پناهی موقتی که با پارچه یا وسایل دیگر برای درامان ماندن از سرما و گرما برپا می کنند
خیمه زدن: برپا کردن خیمه، کنایه از اقامت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خصما
تصویر خصما
خصیم ها، دشمن ها، جمع واژۀ خصیم
فرهنگ فارسی عمید
(تُ عَمْ مُ)
ترسیدن، بددلی کردن، مکر و حیله نمودن پس رجوع کردن بر آن، برداشتن پا. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). رجوع به خیم، خیوم، خیمومه، خیام در تمام معانی شود
لغت نامه دهخدا
(خَ)
جمع واژۀ خیمه. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سیما
تصویر سیما
نشان و علامت، روی، چهره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیمه
تصویر خیمه
چادر، سایبان بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیام
تصویر خیام
خیمه، چادرها چادر دوز، خیمه دوز
فرهنگ لغت هوشیار
در ترکیب بجای پیماینده آید بمعانی ذیل: پیدا کننده اندازه هر چیز اندازه گیرنده اشیا سنجنده کیال: زمین پیمای سخن پیمای، راه رونده طی کننده: آسمان پیمای بحر پیمای جهان پیمای راه پیمای رود پیمای، نوشنده خورنده باده پیمای قدح پیمای جام پیمای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلما
تصویر خلما
جمع خلم، دوستان یاران، آهو کده ها، رگ و ریشه ها
فرهنگ لغت هوشیار
مونث اخیف: دو چشمه در تازی به مادیانی گویند که یک چشم سیاه و یک چشم سپید دارد و در نو آوری (بدیع) نام شیوه ای است که در چامه واژه ها یک در میان پنده دار یا بی پنده باشند (پنده نقطه) برای نمونه: تختت معلی تختت ممهد - جشنت مروح جیشت موکد (سلمان ساوجی)
فرهنگ لغت هوشیار
تکبر، بزرگ منشی، خود بینی زن خجک دار (خالدار) خرامان رفتن، خرامیدن، خودبینی بزرگ منشی، گردنکشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیمان
تصویر خیمان
بیم، بد دلی، ترفندگری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیمی
تصویر خیمی
تاژدوز تاژ فروش چادر فروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خصما
تصویر خصما
جمع خصیم دشمنان پیکار جویان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرما
تصویر خرما
خوشا، بس خوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خثما
تصویر خثما
زن بینی پهن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیما
تصویر تیما
نجد دشت بیابان
فرهنگ لغت هوشیار
((خُ))
درختی است از تیره گرمسیری دارای میوه ای گوشت دار با هسته سخت و پوست نازک، بسیار شیرین و خوش طعم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خیام
تصویر خیام
((خَ یّ))
خیمه دوز، خیمه فروش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خیمه
تصویر خیمه
((خِ مِ))
چادر، سراپرده
خیمه روی آب زدن: کنایه از کار بی ثبات یا زیان آور کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سیما
تصویر سیما
((اِ))
چهره، قیافه، علامت، هیئت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تیما
تصویر تیما
((تَ))
دشت، بیابان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایما
تصویر ایما
اشاره کردن، اشاره، کنایه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سیما
تصویر سیما
چهره، رخسار
فرهنگ واژه فارسی سره