نیکوئی. خیر. (یادداشت مؤلف) : گمان می برد که خیرت او در آن است که آن باوی بود و نشان آن خیرت آنکه خدای تعالی به وی داد و اکنون خیرت وی در آن بوده است که با وی نبود و نشان آنکه از وی بازستد. پس بخیرت خوش در هر دو حال شاد باشد و ایمان آرد بدانکه خدای بد نکند در حق وی الا آنک خیرت وی و خیرت خود نداندخداوند بهتر داند. (کیمیای سعادت). خیرت بندگان حق جل شانه و عم سلطانه در آن است. (جهانگشای جوینی)
نیکوئی. خیر. (یادداشت مؤلف) : گمان می برد که خیرت او در آن است که آن باوی بود و نشان آن خیرت آنکه خدای تعالی به وی داد و اکنون خیرت وی در آن بوده است که با وی نبود و نشان آنکه از وی بازستد. پس بخیرت خوش در هر دو حال شاد باشد و ایمان آرد بدانکه خدای بد نکند در حق وی الا آنک خیرت وی و خیرت خود نداندخداوند بهتر داند. (کیمیای سعادت). خیرت بندگان حق جل شانه و عم سلطانه در آن است. (جهانگشای جوینی)
ابوسعید گوید: خاشت شهرکی بوده از نواحی بلخ و آن را خوشت نیز می گفتند، ابوصالح الحکم بن المبارک الخاشتی البلخی حافظ منسوب به این ناحیه است، او از مالک و حمادبن زید حدیث روایت کرده و ثقه بوده است، وی در ری بسال 213 هجری قمری فرمان یافت، این نام را سمعانی در انساب ذکر کرده است و شاید همان ابوصالح الحکم المبارک خاستی باشد، (از معجم البلدان ج 3 ص 388)
ابوسعید گوید: خاشت شهرکی بوده از نواحی بلخ و آن را خَوْشت نیز می گفتند، ابوصالح الحکم بن المبارک الخاشتی البلخی حافظ منسوب به این ناحیه است، او از مالک و حمادبن زید حدیث روایت کرده و ثقه بوده است، وی در ری بسال 213 هجری قمری فرمان یافت، این نام را سمعانی در انساب ذکر کرده است و شاید همان ابوصالح الحکم المبارک خاستی باشد، (از معجم البلدان ج 3 ص 388)
خسران. زیان کاری. (یادداشت مؤلف). خیبه، نومیدی. ناکامی. ناکامروایی. (یادداشت مؤلف) : کفشگر در معرض تعارض دو حال سر تفکر بگریبان حیرت فرو برد حال قدیم از سفاهت و بدیها او را ترهیب و تهدید می نماید و غریمت خود یاد می کند خیبت و نومیدی مقرر می کند... (از ترجمه محاسن اصفهان). خیبت و نومیدی مقرر شد. (از ترجمه محاسن اصفهان)
خسران. زیان کاری. (یادداشت مؤلف). خیبه، نومیدی. ناکامی. ناکامروایی. (یادداشت مؤلف) : کفشگر در معرض تعارض دو حال سر تفکر بگریبان حیرت فرو برد حال قدیم از سفاهت و بدیها او را ترهیب و تهدید می نماید و غریمت خود یاد می کند خیبت و نومیدی مقرر می کند... (از ترجمه محاسن اصفهان). خیبت و نومیدی مقرر شد. (از ترجمه محاسن اصفهان)
آجر خام و ناپخته، پاره ای گل که آنرا در قالبی ریزند و چون شکل قالب بخود گرفت قالب را خارج از آن کنند و سپس آن پاره گل بشکل قالب گرفته را در آفتاب گذارند تا خشک شود و بعد آنرا در ساختمانها بکار برند
آجر خام و ناپخته، پاره ای گل که آنرا در قالبی ریزند و چون شکل قالب بخود گرفت قالب را خارج از آن کنند و سپس آن پاره گل بشکل قالب گرفته را در آفتاب گذارند تا خشک شود و بعد آنرا در ساختمانها بکار برند