جدول جو
جدول جو

معنی خیزده - جستجوی لغت در جدول جو

خیزده
مجموعه ی خیزده پل و خیزده کمون را گویند که از ادوات و متعلقات
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خیده
تصویر خیده
کج، خمیده، خم شده، برای مثال الا تا ماه نو خیده کمان است / سپر گردد مه داه و چهارا (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۸۳) ویژگی پشم و پنبۀ زده شده، برای مثال وجود آتش، جهان چون پشم خیده / نمانده پشم و آتش آرمیده (عطار۱ - ۱۵۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیزده
تصویر سیزده
عدد ۱۳، عدد بعد از دوازده
فرهنگ فارسی عمید
(دَهْ)
عدد ترتیبی. ده بعلاوۀ سه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
زنبور سیاه، جعل. (ناظم الاطباء). خبزدو
لغت نامه دهخدا
(خَ دِ)
جرم و گناه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خَ زَ قَ)
نوعی از تره. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
(زَ / زِ)
خیز. خیزش. عمل خیزیدن.
- کون خیزه، نوعی رفتار است که شخص خاصه کودک در حال نشستن با لغزانیدن لگن خاصره و دو پا از نقطه ای بنقطه دیگر می رود
لغت نامه دهخدا
(زَ بَ)
گوشت پاره. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
(خَ دَ / دِ)
شخصی که در کنجی ورخنه ای پنهان شده باشد. (ناظم الاطباء) :
می بینم از این مرتبه خورشید فلک را
چون شب پره در سایۀ حفظتو خزیده.
انوری.
، در جسته. (صحاح الفرس) : مشتری دلالت دارد بر... سطبربینی بیرون خزیده رخ بزرگ چشم. (التفهیم)
لغت نامه دهخدا
(بَ بَ)
پرندۀ کوچکی که بینی چهارپایان را بگزد. (از ناظم الاطباء) ، جعل. (از ناظم الاطباء)
نام کرمی است. (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(خَ بَ دَ / دِ)
جعل. خبزدوک. (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 379)
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
کج شده. خمیده. خم گردیده. (ناظم الاطباء) :
الا تا ماه نوخیده کمان است
سپر گردد مه داه و چهارا.
ابوشکوربلخی.
، حلاجی شده. (ناظم الاطباء) :
جهان آتش وجودت پشم خیده
نمانده پشم ز آتش آرمیده.
عطار (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خزیده
تصویر خزیده
بروی سینه و شکم روی زمین کشیده، آنکه در کنجی و رخنه ای پنهان شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیده
تصویر خیده
خم شده مایل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیزده
تصویر سیزده
دوازده بعلاوه یک ده به علاوه سه. (13)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیزنده
تصویر خیزنده
جهنده جست زننده، آنکه از زمین بلند شود و بپا ایستد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیزده
تصویر سیزده
((دَ))
دوازده به علاوه یک (13)
سیزده به در روز: سیزدهم فروردین. می گویند نحس است و باید به دشت و صحرا رفت و نحسی آن را به در کرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خیده
تصویر خیده
((دِ))
خمیده
فرهنگ فارسی معین
از متعلقات و ادوات خیش
فرهنگ گویش مازندرانی
کلون در، وسیله ای سورتمه مانند
فرهنگ گویش مازندرانی
از انواع کرم ها
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی در ناتل کنار نور که در زمان های گذشته به بازار سر
فرهنگ گویش مازندرانی
از متعلقات و ادوات مربوط به خیش
فرهنگ گویش مازندرانی