جدول جو
جدول جو

معنی خیرمه - جستجوی لغت در جدول جو

خیرمه
(خَ مَ)
وزنی است معادل چهار مثقال. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ رَ مَ)
یکی حیرم که گاو است. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به حیرم شود
لغت نامه دهخدا
(خَ رَ مَ)
نام شهریست در یمامه و متعلق به بیعه. گویند: قصبۀ یمامه است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(تَ هَُ)
آواز کردن در خوردن. (از منتهی الارب) (از تاج العروس). منه، خشرمت الضبع، آواز کرد کفتار در خوردن. (از منتهی الارب) (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(خَ رَ مَ)
نام یک وادی در نزدیکی آبی که به بحر خزر می ریزد. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(خَ رَ مَ)
واحد خشرم یعنی یک مگس انگبین و یک زنبور. (منتهی الارب).
- واحد خشارم الراس، یعنی یک غضروف بینی. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
بی وقوف گردیدن در کار و نتوانستن. (ناظم الاطباء). خرق در کار. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (متن اللغه).
لغت نامه دهخدا
(خِ رِ مَ)
سربینی و طرف آن. (از ناظم الاطباء) (متن اللغه). ج، خثارم. (معجم الوسیط) ، مغاکچۀ لب زیرین. (ناظم الاطباء). الدائره وسط الشفه العلیاء (از معجم الوسیط) ، کلمه ای در حثرمه است. رجوع به حثرمه شود، سکوت از ترس. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
خاموش شدن از درماندگی بسخن یا از بیم. (از منتهی الارب) (متن اللغه) (اقرب الموارد). یقال: خترم الرجل
لغت نامه دهخدا
(تَ عَ رُ)
بین بین گردانیدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
نیکویی، شادکامی، رستگاری، آزادگی مونث خیری وابسته به خیر: امور خیریه (کالرهایی که نفع و خیر خلق در آن باشد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خورمه
تصویر خورمه
پیش بلینی دیوار بینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیریه
تصویر خیریه
((خَ یا خِ یِّ))
مؤنث خیری، وابسته به خیر، امور خیریه (کارهایی که نفع و خیر همه در آن باشد)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خیریه
تصویر خیریه
صدقةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از خیریه
تصویر خیریه
Charitable, Charity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خیریه
تصویر خیریه
charitable, charité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از خیریه
تصویر خیریه
caritativo, caridade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خیریه
تصویر خیریه
خیرات , خیرات
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از خیریه
تصویر خیریه
благотворительный , благотворительность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خیریه
تصویر خیریه
wohltätig, Wohltätigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خیریه
تصویر خیریه
благодійний , благодійність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خیریه
تصویر خیریه
charytatywny, dobroczynność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خیریه
تصویر خیریه
慈善的 , 慈善
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خیریه
تصویر خیریه
wa kibiashara, hisani
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از خیریه
تصویر خیریه
দানশীল , দান
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از خیریه
تصویر خیریه
caritativo, carità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خیریه
تصویر خیریه
hayırsever, hayır
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از خیریه
تصویر خیریه
자선적인 , 자선
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از خیریه
تصویر خیریه
慈善的 , 慈善
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از خیریه
تصویر خیریه
צדקה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از خیریه
تصویر خیریه
dermawan, amal
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از خیریه
تصویر خیریه
ใจกว้าง , การกุศล
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خیریه
تصویر خیریه
liefdadig, liefdadigheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خیریه
تصویر خیریه
caritativo, caridad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خیریه
تصویر خیریه
दानशील , दान
دیکشنری فارسی به هندی