دهی است از بخش مرکزی شهرستان اردبیل، واقع در 18 هزارگزی شمال اردبیل و 11 هزارگزی شوسۀ مشکین شهر به اردبیل با 968 تن سکنه. آب آن از چشمه و رود کندات و راه آن مالرو و محل سکنای تیره ای ازایل شاهسون است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از بخش مرکزی شهرستان اردبیل، واقع در 18 هزارگزی شمال اردبیل و 11 هزارگزی شوسۀ مشکین شهر به اردبیل با 968 تن سکنه. آب آن از چشمه و رود کندات و راه آن مالرو و محل سکنای تیره ای ازایل شاهسون است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
میوه ای سبز، کشیده و معطر، با تخم های سبز روشن در وسط، بوتۀ این میوه که دارای ساقه های نرم و سست، برگ های دندانه دار و گل های زرد می باشد اختیار فسخ یا برهم زدن یا تنفیذ معامله یا عقد، برگزیده
میوه ای سبز، کشیده و معطر، با تخم های سبز روشن در وسط، بوتۀ این میوه که دارای ساقه های نرم و سست، برگ های دندانه دار و گل های زرد می باشد اختیار فسخ یا برهم زدن یا تنفیذ معامله یا عقد، برگزیده
جزیره ای است ازدهستان حیات داود بخش گناوه شهرستان بوشهر واقع در 37 هزارگزی جنوب باختر گناوه در خلیج فارس و طول این جزیره 85 هزار گز و عرض آن 4 هزار گز، ناحیه ای است مرطوبی و مالاریا خیز و سکنه آن 700 تن و مذهبشان سنی و شیعه و زبانشان فارسی و عربی است، آب آنجا از چاه و محصولاتش غلات و مرکبات و خرما میباشد، شغل اهالی زراعت و صید ماهی و دریانوردی است دارای گارد مسلح گمرک و دبستان است ارتباط آن با ساحل بوسیلۀ کرجی میباشد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)، یاقوت در معجم البلدان آن را خارک ضبط کرده است و می گوید جزیره ای است در وسط دریای فارس و این جزیره چون کوه بلندی است در میان دریا و چون باد مناسب وزد مراکبی که از عبادان حرکت می کنند و قصد عمان دارند در ظرف یک شبانروز به آنجا میرسند، این جزیره از اعمال فارس است و جنابه (همان گناوه است) و مهروبان در مقابل آن بخشکی است چون شخصی قوی چشم از خارک به آنجا بنگرد آنجا بهر او کاملا هویداست، ولی رؤیت کوههای خشکی برای همه کاملاً آشکارا میباشد، یاقوت می گوید من به آنجا بسیار رفته ام و در آنجا قبری یافته ام که مورد زیارت اهالی است و مردم بر آن نذرها می کنند، اهل جزیره این قبر را قبر محمد بن حنیفه رضی اﷲ عنه می پندارند ولی تواریخ از این مطلب ابا دارند، ابوعبیده می گوید ابوصفره پدر مهلب، ایرانی و از اهل خارک بوده و در آنجا بنام سخره نامیده میشده است و چون از آنجا بعمان آمد این نام معرب شد به ابوصفره تبدیل گردید، این ابوصفره در خارک بجولاهگی مشغول بود ولی چون ببصره آمد از سائسین عثمان بن ابی العاصی الثقفی شد و چون ازد به بصره مهاجرت کرد او با آنها بود و بر اثر بسالت و شجاعتش در حرب او را چون پسر خوانده ای بخود بستند و امثال این نوع پسر خوانده در عرب بسیار است، فرزدق می گوید: و کاین لابن صفره من نسیب تری بلبانه اثر الزیار بخارک لم یقد فرساً ولکن یقودالسفن بالمرس المغار صراریون ینضح فی لحاهم نفی ّ الماء من خشب وقار و لو ردابن صفره حیث ضمت علیه الغاف ارض ابی صفار، (معجم البلدان ج 3 ص 387 و پاورقی المعرب ج 1 ص 137)، ابن بلخی در ضمن نام بردن جزایری که بقباد خوره متعلق است جزیره هنگام و جزیره خارک را نام می برد، (فارسنامۀ ابن بلخی ص 150 چ لیدن)، در حدودالعالم این جزیره چنین وصف شده است: سیزدهم جزیره خارک خوانند اندر جنوب بصره و میان بصره و خارک پنجاه فرسنگ است و اندرو شهری است بزرگ و خرم مر او را خارک خوانند و بنزدیک او مروارید یابند مرتفع و با قیمت، (حدود العالم چ تهران ص 14)، حمداﷲ مستوفی در نزههالقلوب این جزیره را چنین وصف می کند: خارک جزیره ای است فرسنگی در فرسنگی در آنجا زرع و نخل است و میوه و غله نیکو بود و غوص مروارید آنجا بهتر و بیشتر از جزایر دیگر است و غلبۀ غوص آنجاست ازو تا ساحل فرسنگی است وآن را از کورۀ قبادخوره شمرده اند، (نزههالقلوب ج 3چ لیدن ص 137 و 138)، بنابر نقل قاموس الاعلام ترکی خارک در خلیج بصره واقع است و نزدیک ساحل ایران میباشدجمعیتش در حدود هزار تن و مساحتش 5 هزار گز مربع است این جزیره در 29 درجه و 18 دقیقۀ عرض شمالی و 48 درجۀ طول شرقی واقع است، مصب شطالعرب در 176 هزارگزی جنوب شرقی آنجا و بندر بوشهر در 55 هزارگزی شمال غربی این جزیره است، (نقل به اختصار از قاموس الاعلام ترکی ج 3 ص 2011)، در این ایام (سال 1338) دولت ایران مشغول تأسیس بندر بزرگ نفتی در این جزیره است و بزودی در آنجا یکی از بزرگترین پایگاههای حمل نفت در خلیج فارس خواهد شد ده کوچکی است از دهستان تمین بخش میرجاوه شهرستان زاهدان واقع در 44 هزارگزی جنوب باختری میرجاوه و 18 هزارگزی راه فرعی میرجاوه بخاش میباشد سکنه آنجا در حدود 35 تن است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
جزیره ای است ازدهستان حیات داود بخش گناوه شهرستان بوشهر واقع در 37 هزارگزی جنوب باختر گناوه در خلیج فارس و طول این جزیره 85 هزار گز و عرض آن 4 هزار گز، ناحیه ای است مرطوبی و مالاریا خیز و سکنه آن 700 تن و مذهبشان سنی و شیعه و زبانشان فارسی و عربی است، آب آنجا از چاه و محصولاتش غلات و مرکبات و خرما میباشد، شغل اهالی زراعت و صید ماهی و دریانوردی است دارای گارد مسلح گمرک و دبستان است ارتباط آن با ساحل بوسیلۀ کرجی میباشد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)، یاقوت در معجم البلدان آن را خارَک ضبط کرده است و می گوید جزیره ای است در وسط دریای فارس و این جزیره چون کوه بلندی است در میان دریا و چون باد مناسب وزد مراکبی که از عبادان حرکت می کنند و قصد عمان دارند در ظرف یک شبانروز به آنجا میرسند، این جزیره از اعمال فارس است و جَنابَه (همان گناوه است) و مَهروبان در مقابل آن بخشکی است چون شخصی قوی چشم از خارک به آنجا بنگرد آنجا بهر او کاملا هویداست، ولی رؤیت کوههای خشکی برای همه کاملاً آشکارا میباشد، یاقوت می گوید من به آنجا بسیار رفته ام و در آنجا قبری یافته ام که مورد زیارت اهالی است و مردم بر آن نذرها می کنند، اهل جزیره این قبر را قبر محمد بن حنیفه رضی اﷲ عنه می پندارند ولی تواریخ از این مطلب ابا دارند، ابوعبیده می گوید ابوصفره پدر مهلب، ایرانی و از اهل خارک بوده و در آنجا بنام سخره نامیده میشده است و چون از آنجا بعمان آمد این نام معرب شد به ابوصفره تبدیل گردید، این ابوصفره در خارک بجولاهگی مشغول بود ولی چون ببصره آمد از سائسین عثمان بن ابی العاصی الثقفی شد و چون ازد به بصره مهاجرت کرد او با آنها بود و بر اثر بسالت و شجاعتش در حرب او را چون پسر خوانده ای بخود بستند و امثال این نوع پسر خوانده در عرب بسیار است، فرزدق می گوید: و کاین لابن صفره من نسیب تری بلبانه اثر الزیار بخارک لم یَقُد فرساً ولکن یقودالسفن بالمرس المغار صراریون ینضح فی لحاهم نفی ّ الماء من خشب وقار و لو ردابن صفره حیث ضمت علیه الغاف ارض ابی صفار، (معجم البلدان ج 3 ص 387 و پاورقی المعرب ج 1 ص 137)، ابن بلخی در ضمن نام بردن جزایری که بقباد خوره متعلق است جزیره هنگام و جزیره خارک را نام می برد، (فارسنامۀ ابن بلخی ص 150 چ لیدن)، در حدودالعالم این جزیره چنین وصف شده است: سیزدهم جزیره خارک خوانند اندر جنوب بصره و میان بصره و خارک پنجاه فرسنگ است و اندرو شهری است بزرگ و خرم مر او را خارک خوانند و بنزدیک او مروارید یابند مرتفع و با قیمت، (حدود العالم چ تهران ص 14)، حمداﷲ مستوفی در نزههالقلوب این جزیره را چنین وصف می کند: خارک جزیره ای است فرسنگی در فرسنگی در آنجا زرع و نخل است و میوه و غله نیکو بود و غوص مروارید آنجا بهتر و بیشتر از جزایر دیگر است و غلبۀ غوص آنجاست ازو تا ساحل فرسنگی است وآن را از کورۀ قبادخوره شمرده اند، (نزههالقلوب ج 3چ لیدن ص 137 و 138)، بنابر نقل قاموس الاعلام ترکی خارک در خلیج بصره واقع است و نزدیک ساحل ایران میباشدجمعیتش در حدود هزار تن و مساحتش 5 هزار گز مربع است این جزیره در 29 درجه و 18 دقیقۀ عرض شمالی و 48 درجۀ طول شرقی واقع است، مصب شطالعرب در 176 هزارگزی جنوب شرقی آنجا و بندر بوشهر در 55 هزارگزی شمال غربی این جزیره است، (نقل به اختصار از قاموس الاعلام ترکی ج 3 ص 2011)، در این ایام (سال 1338) دولت ایران مشغول تأسیس بندر بزرگ نفتی در این جزیره است و بزودی در آنجا یکی از بزرگترین پایگاههای حمل نفت در خلیج فارس خواهد شد ده کوچکی است از دهستان تمین بخش میرجاوه شهرستان زاهدان واقع در 44 هزارگزی جنوب باختری میرجاوه و 18 هزارگزی راه فرعی میرجاوه بخاش میباشد سکنه آنجا در حدود 35 تن است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
دهی است جزء دهستان طارم پائین بخش سیردان شهرستان زنجان. در 42 هزارگزی جنوب غربی سیردان و 12 هزارگزی غربی راه شوسۀ قزوین به رشت، در منطقۀ کوهستانی سردسیری واقع و دارای 1551 تن سکنه است. آبش از چشمه، محصول عمده اش غلات و شغل مردمش زراعت و بافتن قالیچه و گلیم و جاجیم است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2 ص 310)
دهی است جزء دهستان طارم پائین بخش سیردان شهرستان زنجان. در 42 هزارگزی جنوب غربی سیردان و 12 هزارگزی غربی راه شوسۀ قزوین به رشت، در منطقۀ کوهستانی سردسیری واقع و دارای 1551 تن سکنه است. آبش از چشمه، محصول عمده اش غلات و شغل مردمش زراعت و بافتن قالیچه و گلیم و جاجیم است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2 ص 310)
قصبه ای است جزء دهستان رامند بخش بوئین شهرستان قزوین، واقع در 27 هزارگزی باختر بوئین و 18 هزارگزی راه عمومی و 2784 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و رود خانه خررود راه آن مالروست ولی ماشین می توان برد. تپه ای مجاور آبادی است که مسجد محل روی آن واقع و می گویند سابقاً ساختمانی روی آن بوده که از زمانهای قدیم و قبل از اسلام می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
قصبه ای است جزء دهستان رامند بخش بوئین شهرستان قزوین، واقع در 27 هزارگزی باختر بوئین و 18 هزارگزی راه عمومی و 2784 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و رود خانه خررود راه آن مالروست ولی ماشین می توان برد. تپه ای مجاور آبادی است که مسجد محل روی آن واقع و می گویند سابقاً ساختمانی روی آن بوده که از زمانهای قدیم و قبل از اسلام می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان آل حرم بخش کنگان شهرستان بوشهر واقع در 88 هزارگزی جنوب خاوری کنگان کنار راه فرعی کنگان به لنگه دارای 154 تن سکنه، آب آن از چاه است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان آل حرم بخش کنگان شهرستان بوشهر واقع در 88 هزارگزی جنوب خاوری کنگان کنار راه فرعی کنگان به لنگه دارای 154 تن سکنه، آب آن از چاه است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
خیاره. گزیده. مقابل رذاله. (یادداشت مؤلف). هر چیز بسیار ظریف و لطیف و گزیده. (ناظم الاطباء) : غلامان (غازی) را بوثاق آوردند... و سلطان ایشان را پیش خواست و هر چه خیاره تر بود بوثاق فرستاد. (تاریخ بیهقی). هر غلامی که خیاره تر بود نبشته آمد و آن غلامان خاصه تر نیکوروی خویش را باز گفت. (تاریخ بیهقی). سواری از دیوسواران خویش نامزد کرد با سه اسب خیاره خویش. (تاریخ بیهقی). غلامی هفتاد ترک خیاره بدست آمدند و جدا کردند تا بدرگاه عالی فرستند. (تاریخ بیهقی). دهر به پرویزن زمانه فرو بیخت مردم را چه خیاره و چه رذاله. ناصرخسرو. فلک روغنگری گشته ست بر ما بکار خویش در جلد و خیاره. ناصرخسرو. و رسول فرستاد سوی امیرمحمود که اگر این عزم را بیفکنی و سوی تانیسر نشوی پنجاه فیل خیاره بدهم. (زین الاخبار گردیزی). پس کیسه کیسه راند ز راه و خره خره آن ناقد خیاره کز او ده بیک خیار. سوزنی. - خیاره کردن، برگزیدن. یکه چین کردن: و درمیان این دو تن را خیاره کرده بود. (تاریخ بیهقی). فرو فرستاد از بهر عون نصرت دین خیاره کرد سپاهی ز لشکر جرار. مسعودسعد
خیاره. گزیده. مقابل رذاله. (یادداشت مؤلف). هر چیز بسیار ظریف و لطیف و گزیده. (ناظم الاطباء) : غلامان (غازی) را بوثاق آوردند... و سلطان ایشان را پیش خواست و هر چه خیاره تر بود بوثاق فرستاد. (تاریخ بیهقی). هر غلامی که خیاره تر بود نبشته آمد و آن غلامان خاصه تر نیکوروی خویش را باز گفت. (تاریخ بیهقی). سواری از دیوسواران خویش نامزد کرد با سه اسب خیاره خویش. (تاریخ بیهقی). غلامی هفتاد ترک خیاره بدست آمدند و جدا کردند تا بدرگاه عالی فرستند. (تاریخ بیهقی). دهر به پرویزن زمانه فرو بیخت مردم را چه خیاره و چه رذاله. ناصرخسرو. فلک روغنگری گشته ست بر ما بکار خویش در جلد و خیاره. ناصرخسرو. و رسول فرستاد سوی امیرمحمود که اگر این عزم را بیفکنی و سوی تانیسر نشوی پنجاه فیل خیاره بدهم. (زین الاخبار گردیزی). پس کیسه کیسه راند ز راه و خره خره آن ناقد خیاره کز او ده بیک خیار. سوزنی. - خیاره کردن، برگزیدن. یکه چین کردن: و درمیان این دو تن را خیاره کرده بود. (تاریخ بیهقی). فرو فرستاد از بهر عون نصرت دین خیاره کرد سپاهی ز لشکر جرار. مسعودسعد
دهی است از دهستان ییلان بخش حومه شهرستان سنندج، واقع در 12 هزارگزی جنوب خاوری سنندج و 5 هزارگزی جنوب شوسۀ سنندج بهمدان. سکنه 500 تن. آب آن از چشمه و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان ییلان بخش حومه شهرستان سنندج، واقع در 12 هزارگزی جنوب خاوری سنندج و 5 هزارگزی جنوب شوسۀ سنندج بهمدان. سکنه 500 تن. آب آن از چشمه و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
ابراهیم بن عبدالرحمن بن علی بن موسی بن خضر خیاری مدنی شافعی. یکی از مشاهیرحدیث و فنون ادب و تاریخ و شعر عرب است که بسال 1037 هجری قمری زاده شد و بسال 1083 هجری قمری درگذشت او راست اشعار و رسائل زیبا. ابتداء بنزد پدر علم آموخت وسپس ملتزم میرماه بخاری شد و سپس خود مرد میدان علم گشت و به دمشق رفت و مورد توجه اهالی گشت و بعد به بلاد روم و از آنجا دوباره به دمشق آمد و از دمشق بمصر رفت و سپس عازم مدینه شد و در آنجا رحل اقامت افکند و بدرس و نگارش پرداخت و سپس جان سپرد. می گویند مرگ او بر اثر مسمومیت بود. کتاب معروف او تحفهالادباء و سلوهالغرباء است که معروف به رحلهالخیاری می باشد وآن شرح سفر اوست از مدینه به روم و مصر و شام. (از معجم المطبوعات). رجوع به اعلام زرکلی ج 1 ص 301 شود
ابراهیم بن عبدالرحمن بن علی بن موسی بن خضر خیاری مدنی شافعی. یکی از مشاهیرحدیث و فنون ادب و تاریخ و شعر عرب است که بسال 1037 هجری قمری زاده شد و بسال 1083 هجری قمری درگذشت او راست اشعار و رسائل زیبا. ابتداء بنزد پدر علم آموخت وسپس ملتزم میرماه بخاری شد و سپس خود مرد میدان علم گشت و به دمشق رفت و مورد توجه اهالی گشت و بعد به بلاد روم و از آنجا دوباره به دمشق آمد و از دمشق بمصر رفت و سپس عازم مدینه شد و در آنجا رحل اقامت افکند و بدرس و نگارش پرداخت و سپس جان سپرد. می گویند مرگ او بر اثر مسمومیت بود. کتاب معروف او تحفهالادباء و سلوهالغرباء است که معروف به رحلهالخیاری می باشد وآن شرح سفر اوست از مدینه به روم و مصر و شام. (از معجم المطبوعات). رجوع به اعلام زرکلی ج 1 ص 301 شود
دهی است از دهستان باغک بخش اهرم شهرستان بوشهر واقع در 12 هزارگزی باختر اهرم و جنوب خاوری کوه فلانک با 345 تن سکنه. آب آن از چاه و محصول آن غلات و خرما و شغل اهالی زراعت و راه آن فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7). در فارسنامۀ ناصری آمده است که قریه ای است بچهار فرسنگی میانۀ جنوب و شرق سنگستان (فارس]
دهی است از دهستان باغک بخش اهرم شهرستان بوشهر واقع در 12 هزارگزی باختر اهرم و جنوب خاوری کوه فلانک با 345 تن سکنه. آب آن از چاه و محصول آن غلات و خرما و شغل اهالی زراعت و راه آن فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7). در فارسنامۀ ناصری آمده است که قریه ای است بچهار فرسنگی میانۀ جنوب و شرق سنگستان (فارس]
دهی است از دهستان پیشخور بخش رزن شهرستان همدان واقع در 42 هزارگزی جنوب خاوری قصبۀ رزن و 2 هزارگزی خاور ازناو. دارای 135 تن سکنه. آب آن از قنات. و راه آنجا مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان پیشخور بخش رزن شهرستان همدان واقع در 42 هزارگزی جنوب خاوری قصبۀ رزن و 2 هزارگزی خاور ازناو. دارای 135 تن سکنه. آب آن از قنات. و راه آنجا مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است جزء دهستان سجاس رود بخش قیدار شهرستان زنجان. دارای 404 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و قالیچه و گلیم و جاجیم بافی و راه اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است جزء دهستان سجاس رود بخش قیدار شهرستان زنجان. دارای 404 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و قالیچه و گلیم و جاجیم بافی و راه اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
میوه ای سبز و دراز و درشت که آنرا خام می خورند بوته آن دارای ساقه های نرم و سست و برگهای دندانه دار و گلهای زرد و بر سه قسم است خیار بالنگ و چنبر و درختی
میوه ای سبز و دراز و درشت که آنرا خام می خورند بوته آن دارای ساقه های نرم و سست و برگهای دندانه دار و گلهای زرد و بر سه قسم است خیار بالنگ و چنبر و درختی