جدول جو
جدول جو

معنی خویشاوندی - جستجوی لغت در جدول جو

خویشاوندی
نسب
تصویری از خویشاوندی
تصویر خویشاوندی
فرهنگ واژه فارسی سره
خویشاوندی
قرابت نسبت خویشی
تصویری از خویشاوندی
تصویر خویشاوندی
فرهنگ لغت هوشیار
خویشاوندی
قرابت، خویشی، خویشاوند بودن، نسبت
تصویری از خویشاوندی
تصویر خویشاوندی
فرهنگ فارسی عمید
خویشاوندی
Kinship
تصویری از خویشاوندی
تصویر خویشاوندی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
خویشاوندی
родство
دیکشنری فارسی به روسی
خویشاوندی
Verwandtschaft
دیکشنری فارسی به آلمانی
خویشاوندی
родинні зв'язки , спорідненість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
خویشاوندی
pokrewieństwo
دیکشنری فارسی به لهستانی
خویشاوندی
亲属关系 , 亲属关系
دیکشنری فارسی به چینی
خویشاوندی
parentesco
دیکشنری فارسی به پرتغالی
خویشاوندی
parentela
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
خویشاوندی
parentesco
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
خویشاوندی
parenté
دیکشنری فارسی به فرانسوی
خویشاوندی
verwantschap
دیکشنری فارسی به هلندی
خویشاوندی
ความสัมพันธ์ , ความสัมพันธ์ทางเครือญาติ
دیکشنری فارسی به تایلندی
خویشاوندی
kekerabatan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
خویشاوندی
نسبٌ , قرابةٌ
دیکشنری فارسی به عربی
خویشاوندی
कुटुम्ब , संबंध
دیکشنری فارسی به هندی
خویشاوندی
קרבה , קרבה
دیکشنری فارسی به عبری
خویشاوندی
親戚 , 親族関係
دیکشنری فارسی به ژاپنی
خویشاوندی
친척 , 친족 관계
دیکشنری فارسی به کره ای
خویشاوندی
akrabalık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
خویشاوندی
udugu, uhusiano wa damu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
خویشاوندی
আত্মীয়তা , আত্মীয়তা
دیکشنری فارسی به بنگالی
خویشاوندی
رشتہ داری , قرابت
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خویشاوند
تصویر خویشاوند
قوم و خویش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خویشاوند
تصویر خویشاوند
((وَ))
قوم و خویش
فرهنگ فارسی معین
هر یک از افرادی که با یکدیگر به واسطۀ پدر و مادر یا خانواده بستگی و نسبت دارند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خویشاوند
تصویر خویشاوند
Relative
دیکشنری فارسی به انگلیسی