جدول جو
جدول جو

معنی خویشاوندی - جستجوی لغت در جدول جو

خویشاوندی
قرابت، خویشی، خویشاوند بودن، نسبت
تصویری از خویشاوندی
تصویر خویشاوندی
فرهنگ فارسی عمید
خویشاوندی
(خوی / خی وَ)
قرابت. نسبت. خویشی. (ناظم الاطباء). قربی. قرابت نسبی. رحم. لحمه. نسب. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
خویشاوندی
قرابت نسبت خویشی
تصویری از خویشاوندی
تصویر خویشاوندی
فرهنگ لغت هوشیار
خویشاوندی
نسب
تصویری از خویشاوندی
تصویر خویشاوندی
فرهنگ واژه فارسی سره
خویشاوندی
انتساب، صهر، قرابت، نسبت، وابستگی
متضاد: بیگانگی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خویشاوندی
القرابة
تصویری از خویشاوندی
تصویر خویشاوندی
دیکشنری فارسی به عربی
خویشاوندی
Kinship
تصویری از خویشاوندی
تصویر خویشاوندی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
خویشاوندی
parenté
تصویری از خویشاوندی
تصویر خویشاوندی
دیکشنری فارسی به فرانسوی
خویشاوندی
akrabalık
تصویری از خویشاوندی
تصویر خویشاوندی
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
خویشاوندی
رشتہ داری , قرابت
تصویری از خویشاوندی
تصویر خویشاوندی
دیکشنری فارسی به اردو
خویشاوندی
আত্মীয়তা , আত্মীয়তা
تصویری از خویشاوندی
تصویر خویشاوندی
دیکشنری فارسی به بنگالی
خویشاوندی
udugu, uhusiano wa damu
تصویری از خویشاوندی
تصویر خویشاوندی
دیکشنری فارسی به سواحیلی
خویشاوندی
קרבה , קרבה
تصویری از خویشاوندی
تصویر خویشاوندی
دیکشنری فارسی به عبری
خویشاوندی
친척 , 친족 관계
تصویری از خویشاوندی
تصویر خویشاوندی
دیکشنری فارسی به کره ای
خویشاوندی
親戚 , 親族関係
تصویری از خویشاوندی
تصویر خویشاوندی
دیکشنری فارسی به ژاپنی
خویشاوندی
कुटुम्ब , संबंध
تصویری از خویشاوندی
تصویر خویشاوندی
دیکشنری فارسی به هندی
خویشاوندی
kekerabatan
تصویری از خویشاوندی
تصویر خویشاوندی
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
خویشاوندی
ความสัมพันธ์ , ความสัมพันธ์ทางเครือญาติ
تصویری از خویشاوندی
تصویر خویشاوندی
دیکشنری فارسی به تایلندی
خویشاوندی
verwantschap
تصویری از خویشاوندی
تصویر خویشاوندی
دیکشنری فارسی به هلندی
خویشاوندی
parentesco
تصویری از خویشاوندی
تصویر خویشاوندی
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
خویشاوندی
parentela
تصویری از خویشاوندی
تصویر خویشاوندی
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
خویشاوندی
parentesco
تصویری از خویشاوندی
تصویر خویشاوندی
دیکشنری فارسی به پرتغالی
خویشاوندی
亲属关系 , 亲属关系
تصویری از خویشاوندی
تصویر خویشاوندی
دیکشنری فارسی به چینی
خویشاوندی
pokrewieństwo
تصویری از خویشاوندی
تصویر خویشاوندی
دیکشنری فارسی به لهستانی
خویشاوندی
родинні зв'язки , спорідненість
تصویری از خویشاوندی
تصویر خویشاوندی
دیکشنری فارسی به اوکراینی
خویشاوندی
Verwandtschaft
تصویری از خویشاوندی
تصویر خویشاوندی
دیکشنری فارسی به آلمانی
خویشاوندی
родство
تصویری از خویشاوندی
تصویر خویشاوندی
دیکشنری فارسی به روسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

هر یک از افرادی که با یکدیگر به واسطۀ پدر و مادر یا خانواده بستگی و نسبت دارند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خویشاوند
تصویر خویشاوند
قوم و خویش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خویشاوند
تصویر خویشاوند
((وَ))
قوم و خویش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خویشاوند
تصویر خویشاوند
Relative
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خویشاوند
تصویر خویشاوند
родственник
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خویشاوند
تصویر خویشاوند
Zusammengehörig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خویشاوند
تصویر خویشاوند
родич
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خویشاوند
تصویر خویشاوند
krewny
دیکشنری فارسی به لهستانی