شنگرک، یعنی بادریسه. (فرهنگ رشیدی). بادریسۀ دوک و شولک نیز آمده وآن را شنگرک نیز خوانند. (فرهنگ جهانگیری). شوکل. بادریسۀ دوک. (ناظم الاطباء). و رجوع به شنگرک شود
شنگرک، یعنی بادریسه. (فرهنگ رشیدی). بادریسۀ دوک و شولک نیز آمده وآن را شنگرک نیز خوانند. (فرهنگ جهانگیری). شوکل. بادریسۀ دوک. (ناظم الاطباء). و رجوع به شنگرک شود
دهی است از دهستان رستم آباد بخش رودبار شهرستان رشت واقع در شمال رودبار و باختر شوسۀ رشت. کوهستانی با آب و هوای معتدل و دارای 230 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است از دهستان رستم آباد بخش رودبار شهرستان رشت واقع در شمال رودبار و باختر شوسۀ رشت. کوهستانی با آب و هوای معتدل و دارای 230 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
مرکّب از: خور، مخفف خورنده + ک، خورندۀ کوچک. - بادخورک، آنچه به او باد خورد. آنچه درمعرض باد قرار گیرد. - غم خورک، بوتیمار که نام مرغکی است و معروفست این حیوان دائم الحزن می باشد
مُرَکَّب اَز: خور، مخفف خورنده + ََک، خورندۀ کوچک. - بادخورک، آنچه به او باد خورد. آنچه درمعرض باد قرار گیرد. - غم خورک، بوتیمار که نام مرغکی است و معروفست این حیوان دائم الحزن می باشد
جانورکی است که در ویرانه ها آشیانه کند و آن را بوم نیز گویند. (جهانگیری). جغد را گویند، و آن پرنده ای است نامبارک و پیوسته در خرابه ها آشیان کند. و بوم را هم گفته اند و او نیز پرنده ای است از جنس جغد، لیکن بسیار بزرگ میباشد. (برهان) (آنندراج). نوعی از بوه و بوم که همه شب آواز کند: ضوع، بوم نر. (یادداشت مؤلف). رجوع به بوم شود، فروخ ماکیان. جوجۀ ماکیان. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی) : آهو با شیر کی تواند کوشید چوکک با باز کی تواند پرید. منوچهری (از حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی)
جانورکی است که در ویرانه ها آشیانه کند و آن را بوم نیز گویند. (جهانگیری). جغد را گویند، و آن پرنده ای است نامبارک و پیوسته در خرابه ها آشیان کند. و بوم را هم گفته اند و او نیز پرنده ای است از جنس جغد، لیکن بسیار بزرگ میباشد. (برهان) (آنندراج). نوعی از بوه و بوم که همه شب آواز کند: ضَوع، بوم نر. (یادداشت مؤلف). رجوع به بوم شود، فروخ ماکیان. جوجۀ ماکیان. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی) : آهو با شیر کی تواند کوشید چوکک با باز کی تواند پرید. منوچهری (از حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی)
دهی از بخش میان کنگی شهرستان زابل، واقع در 13 هزارگزی جنوب خاوری ده دوست محمد نزدیک مرز افغانستان. جلگه، گرم، معتدل. دارای 100 تن سکنه. آب آن از هیرمند. محصول آنجا غلات و پنبه. شغل اهالی زراعت و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
دهی از بخش میان کنگی شهرستان زابل، واقع در 13 هزارگزی جنوب خاوری ده دوست محمد نزدیک مرز افغانستان. جلگه، گرم، معتدل. دارای 100 تن سکنه. آب آن از هیرمند. محصول آنجا غلات و پنبه. شغل اهالی زراعت و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)