جدول جو
جدول جو

معنی خونجو - جستجوی لغت در جدول جو

خونجو
نوعی از کرم است که بدرخت آسیب فراوان رساند و بطور دستجمعی زندگی می کند، (یادداشت مؤلف)، فنگ،
که خون جوید، که در پی خون و خوردن آن برآید
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رونجو
تصویر رونجو
موریانه، نوعی حشره با آرواره های قوی که به صورت اجتماعی زندگی کرده و از چوب تغذیه می کند
چوب خوٰارک، تافشک، رشمیز، ریونجو، لبنگ، دیوک، ارضه
فرهنگ فارسی عمید
نام شطی است، ابوریحان بیرونی در التفهیم چنین آورده: اما اقلیم اول ازمشرق زمین چین آغازد و بر دره های چین بگذرد و این جویهاست که از دریا کشتیها برآرند ببارگاهها چون خانجو و خانفو و مانند آن، (از التفهیم چ همایی ص 198)
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا)
نام محلتی بود بجنوب شرقی شهر سپاهان. (یادداشت بخط مؤلف).
- پل خواجو، نام پلی است در محلۀ خواجو بر روی رود خانه زاینده رود. رجوع به مجمل التواریخ گلستانه ص 147شود
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا)
ابوالعطا کمال الدین محمود بن علی المرشدی الکرمانی. یکی از شاعران معروف ایران است. رجوع به خواجوی کرمانی شود
لغت نامه دهخدا
(جَ)
نام قریتی است بفارس. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(رَ وَ)
کرمی باشد چوبخوارو به عربی ارضه گویند. (برهان) (از آنندراج). نام کرمی است که از زمین بروید و هرچه از زمین افتاده باشد بخورد و تباه سازد و پشمینه را ضایع کند و آنرا دیوچه و دیوک و ریونجو نیز گویند و به تازی ارضه خوانند. (فرهنگ جهانگیری). در تداول محلی گناباد رونجک (ر و جک) گویند. اورنگ. (در تداول مردم قزوین)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
نوعی از کرم است که به درخت آسیب فراوان می رساند و همواره بصورت دسته جمعی حرکت می کند. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
شهرکی است از اعمال آذربایجان بین مراغه و زنجان بر راه ری و آخر ولایت آذربایجان از جانب ری، این شهر را کاغذکنان نیز گویند. (از یاقوت)
لغت نامه دهخدا
تصویری از رونجو
تصویر رونجو
کرمی است چوبخوار ارضه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رونجو
تصویر رونجو
((رَ وَ))
موریانه، کرم چوب خوار
فرهنگ فارسی معین