جدول جو
جدول جو

معنی خولی - جستجوی لغت در جدول جو

خولی
(خَ لی ی)
شبان نیک تیمار کننده مال، پیشکار وکارگزار نیک، محافظ باغ. باغبان. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). ج، خول
لغت نامه دهخدا
خولی
(خَ لی ی)
منسوب است به ابوعلی اوس بن خولی. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
خولی
(خَ وَلْ لی ی / خَ لی ی)
ابن یزید اصبحی شقی معروف. از ملاعین یوم الطف که سر بریدۀ حسین بن علی علیه السلام را در کربلا در تنور خانه خود پنهان کرد و زن او بعلت نوری که از سر می تافت بر کار شوی واقف گردید. (یادداشت مؤلف). (تلفظ کلمه نزد عامۀ فارسی زبانان خولی است)
جرجس طرابلسی از نویسندگان طرابلس به قرن چهاردهم هجری بود و او راست: 1- الجمانه العثمانیه. 2- الدلیل الشرقی. (از معجم المطبوعات)
لغت نامه دهخدا
خولی
شبان
تصویری از خولی
تصویر خولی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خالی
تصویر خالی
مقابل پر، تهی، جای تهی، خلوت، کنایه از دور، برکنار، کنایه از تنها، کنایه از بدون همراهی چیز دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هولی
تصویر هولی
کره اسبی که هنوز زین بر پشت او نگذاشته باشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اولی
تصویر اولی
سزاوارتر، لایق تر، شایسته تر، برتر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ختلی
تصویر ختلی
از مردم ختلان، ویژگی نژادی از اسب، برای مثال تکاو سمندان ختلی خرام / همه تازه پیکر همه تیزگام (نظامی5 - ۹۵۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مولی
تصویر مولی
مولا، مالک، سرور، مهتر
دوست، دوستدار
بنده، بندۀ آزاد شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اولی
تصویر اولی
ویژگی کسی یا چیزی که پیش از همه است
فرهنگ فارسی عمید
چیزی را گویند که مانع تصرف نداشته باشد و هر که خواهد آنرا تصرف کند، (برهان قاطع) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
بط بزرگ، غاز، خوکیزه، خولیزه، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خویی
تصویر خویی
منسوب بشهر خوی از مردم خوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شولی
تصویر شولی
طعامی است شله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تولی
تصویر تولی
دوستی مهر ورزی، جانشین کردن، امید بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوشی
تصویر خوشی
شادی، فرح، سرور، نشاط
فرهنگ لغت هوشیار
گول، گرگ، کبست کوفته، دلهره، بد بیار منگیاگر (قمار باز)، سکگوشت گونه ای خوراک: گوشت در سرکه جوشانده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوله
تصویر خوله
خالی، نقیص پر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خونی
تصویر خونی
آغشته به خون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوهلی
تصویر خوهلی
خوهل بودن خوهلگی کجی مقابل راستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیلی
تصویر خیلی
بسیار، بس، فراوان، بی نهایت
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به خوزستان از مردم خوزستان خوزستانی، شعبه بیست و سوم از شعب بیست و چهارگانه موسیقی قدیم، کوفته کباب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خودی
تصویر خودی
آشنا، اهل، خویش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوبی
تصویر خوبی
زیبائی، جمال، سرسبزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خللی
تصویر خللی
معترض، مزاحم، مانع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خجلی
تصویر خجلی
شرمزدگی
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به ختلان. از مردم ختلان اهل ختلان، اسبی که در ناحیه ختلان خیزد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خالی
تصویر خالی
تهی، تنها، یکه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اولی
تصویر اولی
سزاوارتر، بهتر، احق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دولی
تصویر دولی
کشوری
فرهنگ لغت هوشیار
شاشی گمیزی پیشابی آنچه که مربوط بپیشاب است آنچه از ادرار بدست آید آلوده بادرار منسوب بادرار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوری
تصویر خوری
لاتینی تازی گشته کشیش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چولی
تصویر چولی
آلودا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خیلی
تصویر خیلی
بسیار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خالی
تصویر خالی
تهی، ونگ
فرهنگ واژه فارسی سره